کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حیرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حیرت
لغتنامه دهخدا
حیرت . [ ح َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پنجکرستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر. واقع در 26هزارگزی جنوب نوشهر. دارای 410 تن سکنه است . محصولاتش غلات ، ارزن و لبنیات . اهالی به کشاورزی ، گله داری ، تهیه ٔ ذغال و چوب گذران میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایرا...
-
حیرت
لغتنامه دهخدا
حیرت . [ ح َ رَ ] (ع مص ) سرگشته شدن . بر یک حال ماندن از تعجب . (غیاث ). حیرة. رجوع به این کلمه شود. || (اِمص ) سرگشتگی . تعجب . سرگردانی . حیرانی .بیخودی . والهی . آشفتگی . (ناظم الاطباء) : از این قصیده که گفتم سخنوران جهان بحیرتند چو از منطق طیور ...
-
حیرت
لغتنامه دهخدا
حیرت .[ ح َ رَ ] (اِخ ) میرزا اسماعیل . متخلص به حیرت (1254 - 1316 هَ . ق .) مترجم معروف تاریخ ایران تألیف سرجان ملکم از انگلیسی بفارسی که دوبار در بمبئی بطبعرسیده است . وفاتش در بیست وچهارم جمادی الاولی سنه ٔ 1316 هَ . ق . در بمبئی اتفاق افتاد و سن...
-
واژههای همآوا
-
هیرط
لغتنامه دهخدا
هیرط. [ هََ رَ ] (ع ص ) نرم . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رخو. (اقرب الموارد).
-
هیرة
لغتنامه دهخدا
هیرة. [ هََ رَ ] (ع اِ) زمین آسان و نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
حیرة
لغتنامه دهخدا
حیرة. [ ح َ رَ ] (ع اِ) سبز گیاه ناک . (منتهی الارب ). اصبحت الارض حیرة، یعنی سبز و گیاه ناک شد. (منتهی الارب ). || (مص )بسوی چیزی دیده سرگشته شدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سرگشته شدن . (ترجمان عادل ). || ندانستن راه راست و صواب را. (منتهی الا...
-
حیرة
لغتنامه دهخدا
حیرة. [ رَ ] (اِخ ) (ملوک ...) همان مناذره اند که بملوک لخمی و بنولخم نیز معروفند. رجوع به طبقات سلاطین اسلام شود.
-
حیرة
لغتنامه دهخدا
حیرة. [ رَ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی است تاریخی تغلب را بر لخم و عمروبن هند. رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.
-
حیرة
لغتنامه دهخدا
حیرة. [ رَ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) روزی تاریخی است خالدرا بر بنی نفیله . رجوع به مجمع الامثال میدانی شود.
-
حیرة
لغتنامه دهخدا
حیرة. [ رَ ] (ع اِ) حویر. حویرة.جواب . (اقرب الموارد). رجوع به حویر و حویرة شود.
-
جستوجو در متن
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) حیرت . رجوع به حیرت شود.
-
قیام الدین
لغتنامه دهخدا
قیام الدین . [ مُدْ دی ] (اِخ ) شاعر اصفهانی ، متخلص به حیرت . رجوع به حیرت شود.
-
ادهاش
لغتنامه دهخدا
ادهاش .[ اِ ] (ع مص ) در حیرت افکندن . به حیرت افکندن . اِبطار. حیران کردن . مدهوش کردن . (تاج المصادر بیهقی ).