کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حیدر کرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حیدر کرار
لغتنامه دهخدا
حیدر کرار. [ ح َ دَ رِ ک َرْ را ] (اِخ ) لقبی است امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع ) را : کفوی نداشت حضرت صدّیقه گر می نبود حیدر کرارش . ناصرخسرو.همچنان در قهر جبّاران به تیغ ذوالفقارهیچکس انباز و یار حیدر کرار نیست . ناصرخسرو.احمد مختار شمس و حیدر کر...
-
حیدر کرار
لغتنامه دهخدا
حیدر کرار. [ ح َ دَ ک َرْ را ] (اِخ ) دهی است از دهستان زیدون بخش حومه ٔ شهرستان بهبهان . در 5هزارگزی خاور راه شوسه ٔ آغاجاری به بهبهان . دارای 131 تن سکنه است . محصولاتش غلات ، پشم ولبنیات . اهالی به کشاورزی و حشم داری گذران میکنند. راه آن مالرو است...
-
واژههای مشابه
-
گرگ حیدر
لغتنامه دهخدا
گرگ حیدر. [ گ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا شهرستان نهاوند، واقع در 15000گزی جنوب نهاوند و 6000گزی جنوب شوسه ٔ نهاوند به ملایر و بروجرد. هوای آن سرد، دارای 300 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آنجا غلات و تریاک و توتون و لبنیات و...
-
سلطان حیدر
لغتنامه دهخدا
سلطان حیدر. [ س ُ ح َ دَ ] (اِخ ) شیخ حیدر مثل پدرش جنید دارای مقام و اهمیت خاص بوده زیرا مقام پدر به او رسیده ومورد توجه صوفیان قرار گرفته است . اوزون حسن بیک آق قوینلو علم شاه بیگم را بعقد او درآورده است . وی شخصی است که بمرتبه و رتبه ٔ یکنفر کنت م...
-
جوجه حیدر
لغتنامه دهخدا
جوجه حیدر. [ جو ج َ ح َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برده سره ٔ بخش اشترینان شهرستان بروجرد دارای 408 تن سکنه . آب از قنات و محصول غلات و پنبه و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
دره حیدر
لغتنامه دهخدا
دره حیدر. [ دَرْ رَ ح َ دَ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 8هزارگزی شمال الیگودرز و 6هزارگزی شمال خاور ازنابه الیگودرز، با 293 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
ده حیدر
لغتنامه دهخدا
ده حیدر. [ دِه ْ ح َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا شهرستان نهاوند. واقع در 65هزارگزی جنوب نهاوند. سکنه ٔ آن 287 تن . آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
شاه حیدر
لغتنامه دهخدا
شاه حیدر. [ ح َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کیوان بخش خداآفرین شهرستان تبریز. دارای 80 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
شاه حیدر
لغتنامه دهخدا
شاه حیدر. [ ح َ دَ ] (اِخ )نامی است که به حضرت علی (ع ) دهند. زنان در حمام آنگاه که سوگند خوردن خواهند کف دست بر زمین صحن حمام زنند و گویند به این شاه حیدر. (یادداشت مؤلف ). زنان دو کف دست را بقوت بر زمین حمام زنند و گویند: به این شاه حیدر. یا: قسم ...
-
قلعه حیدر
لغتنامه دهخدا
قلعه حیدر. [ ق َ ع َ ح َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حیات داود بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر، واقع در 2هزارگزی شمال باختر گناوه در ساحل خلیج فارس . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیر و مالاریایی است . سکنه ٔ آن 150 تن است . آب آن از چاه و محصول آن...
-
قلعه حیدر
لغتنامه دهخدا
قلعه حیدر. [ ق َ ع َ ح َ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گروه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت ، واقع در 35هزارگزی خاور راه فرعی ساردوئیه راین . سکنه ٔ آن 30 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
قلعه حیدر
لغتنامه دهخدا
قلعه حیدر. [ ق َ ع َح َ دَ ] (اِخ ) ده کوچکی از بخش راین شهرستان بم ، واقع در 24هزارگزی جنوب راین . کنار رودخانه ٔ قمرود سکنه ٔ آن 30 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
میرشیخ حیدر
لغتنامه دهخدا
میرشیخ حیدر. [ ش َ ح َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بریاجی بخش سردشت شهرستان مهاباد، واقع در 4هزارگزی شمال باختری سردشت با 282 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
بنه حیدر
لغتنامه دهخدا
بنه حیدر. [ ب ُ ن َ ح ِ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان عقیلی بخش عقیلی است که در شهرستان شوشتر واقع شده است . دارای 200 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).