کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حیازت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حیازت
لغتنامه دهخدا
حیازت . [ زَ ] (ع مص ) گرد آوردن چیزی . حیازه . رجوع به حیازة شود.
-
واژههای همآوا
-
حیازة
لغتنامه دهخدا
حیازة. [ زَ ] (ع مص ) گرد آوردن چیزی و فعل آن از نصر است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به حوز شود.
-
جستوجو در متن
-
ذوالید
لغتنامه دهخدا
ذوالید. [ ذُل ْ ی َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) متصرف . (فقه ) آنکه بالفعل شی ٔ متنازع فیه را در دست و حیازت خویش دارد اعم از آنکه مالک واقعی باشد یا نه .
-
حایز
لغتنامه دهخدا
حایز. [ ی ِ ] (ع ص ) حائز. نعت فاعلی از حیازت . گردآورنده . جامع.- حایز شرائط ؛ واجد شرایط. جامع شرایط لازم . و رجوع به حائز شود.
-
سنگ چین کردن
لغتنامه دهخدا
سنگ چین کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دور زمینی را سنگ چیدن و محفوظ داشتن آنرا. گرداگرد زمین بی صاحبی (زمین موات را) سنگ چین کنند بخاطر حیازت و تصرف آن .
-
حائز
لغتنامه دهخدا
حائز. [ ءِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حیازت و حوز. جامع : لیکون للمزید من فضل اﷲ حائزاً و من الثواب بالقدح المعلی فائزاً. (تاریخ بیهقی ، نامه ٔ خلیفه القائم بامراﷲ).
-
موات
لغتنامه دهخدا
موات . [ م َ ] (ع ص ، اِ) چیز بی جان . (منتهی الارب ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ). آنچه جان ندارد. مقابل حیوان ونبات . (یادداشت مؤلف ). آنکه بی جان باشد. (غیاث ). آنچه نیفزاید. (دهار). || مرده . مردگان . بی جانان . مقابل حَیَوان . (یادداشت مؤلف ) : ...
-
قاضی بیضاوی
لغتنامه دهخدا
قاضی بیضاوی . [ ی ِ ب َ ] (اِخ ) عبداﷲبن عمربن احمد یا محمدبن علی فارسی شیرازی بیضاوی اشعری شافعی ، ملقب به ناصرالدین و مکنی به ابوالخیر یا ابوسعید. ادیب منطقی مفسر اصولی محدث مورخ متکلم ، از اکابر علمای عهد مغول است . وی با علاّمه و محقق و خواجه نصی...
-
اعتاق
لغتنامه دهخدا
اعتاق . [ اِ ] (ع مص ) آزاد نمودن . (ناظم الاطباء). آزاد کردن . (از منتخب از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). یقال : «اعتقه اعتاقاً». آزاد نمود آنرا. (از منتهی الارب ). آزاد کردن برده . (از اقرب الموارد). و در اصطلاح فقهی آزاد کردن عبد ...
-
ایقاع
لغتنامه دهخدا
ایقاع . (ع اِ) از نظر فقه و علم حقوق ، عمل قضایی یک طرفه ای است که دارای دو شرط ذیل است : الف : عمل یکطرفه باشد. ب : قابل فسخ و رد نباشد. در فقه و قانون مدنی ایران ایقاع را فقط در حوزه ٔ روابط «حقوق خصوصی » فرض میکنند و حال این که در روابط حقوق عمومی...
-
غنیمت
لغتنامه دهخدا
غنیمت . [ غ َ م َ ] (ع اِ) اموالی که مسلمانان در جهادبا کفار حربی به دست آورند. مال و خواسته که از دشمن گرفته شود. غنیمة. رجوع به غنیمة شود : غنیمت بر او بخش کو جنگ جست بمردی دل از جان شیرین بشست . فردوسی .غنیمت همه بهر لشکر نهادنیامدش از آکندن گنج ی...
-
حجر
لغتنامه دهخدا
حجر. [ ح َ ] (ع مص ) بازداشتن . (دهار) (ترجمان عادل بن علی ). منع کردن یعنی بازداشتن کسی را از تصرف در مال خویش و حرام کردن . (زوزنی ) (دستور اللغه ٔ ادیب نطنزی ). حظر. حظار. حظارة. (تاج المصادر بیهقی ). || دفع؛ حجراً له ؛ ای دفعا له ، و هو استعاذة م...
-
تاج الدین
لغتنامه دهخدا
تاج الدین . [ جُدْ دی ] (القاضی ... مکی ) (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن تاج الدین بن محمد متوفی بسال 1066 هَ . ق . قاضی ادیب از اهالی مکه واصلش از مدینه بود اشعار و منشآتش لطیف است و او راست : «فتاوی فقهیة» که پسرش احمد در مجموعه ای بنام «تاج المجامیع...