کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حک کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حک کردن
لغتنامه دهخدا
حک کردن . [ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) محو کردن . سودن : عارفان خال سویدا را ز دل حک میکننداینقدر ای ساده دل نقش و نگار خانه چیست .صائب .
-
واژههای مشابه
-
حک بالا
لغتنامه دهخدا
حک بالا. [ ح َ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان کزاز بالا بخش سربند شهرستان اراک ، واقع در شانزده هزارگزی شمال آستانه و هشت هزارگزی راه مالرو عمومی . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیری . دارای 473 تن سکنه میباشدو از چشمه مشروب میشود. محصولاتش غلات ، بنشن ، چ...
-
حک پایین
لغتنامه دهخدا
حک پایین . [ ح َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کزازبالا بخش سربند شهرستان اراک واقع در 16هزارگزی شمال آستانه و هشت هزارگزی راه مالرو عمومی . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیری . دارای 582 تن سکنه میباشد. از چشمه ٔ حک بالا مشروب میشود. محصولاتش غلات ، بنشن ...
-
حک و اصلاح
لغتنامه دهخدا
حک و اصلاح . [ ح َک ْ ک ُ اِ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) حذف و تغییر کلمه یا کلماتی در عبارت که با آن حذف و تغییر، عبارت شیواتر و رساتر گردد.
-
جستوجو در متن
-
نقش برزدن
لغتنامه دهخدا
نقش برزدن . [ ن َ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) حک کردن . ضرب کردن : چنین نقش بندد که چون شاه روم به ملک جهان نقش برزد به موم .نظامی .
-
ستوردن
لغتنامه دهخدا
ستوردن . [ س ُ / س ِ دَ ] (مص ) ستردن که تراشیدن و حک نمودن و پاک کردن باشد. (برهان ). ستردن . (جهانگیری ). رجوع به ستردن شود.
-
شودن
لغتنامه دهخدا
شودن . [ دَ ] (مص ) بمعنی شدن . (برهان ). رفتن و روانه شدن . کوچ کردن . || مردن . (از ناظم الاطباء). || فارغ گشتن . || بردن . || رفع کردن . || برداشتن . || محو کردن . || حک کردن و تراشیدن . || کم شدن . (ناظم الاطباء). از بین رفتن : گفتا نزدم بتی بدیع...
-
طرس
لغتنامه دهخدا
طرس . [ طَ ] (ع مص ) محو کردن . || حک ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || وزش . رجوع به دزی ج 2 ص 18 ذیل طاروش شود.
-
بستردن
لغتنامه دهخدا
بستردن . [ ب ِ ت ُ دَ ] (مص ) محو کردن و پاک ساختن باشد. (برهان ). بمعنی ستردن یعنی پاک کردن و تراشیدن و «با» زایده است چون به باء بسیار مستعمل شود. «با» آورده شد. سترد؛ یعنی پاک کند، سترده ؛ یعنی پاک کرده . استره ؛ آلتی که دلاکان بدان موی سترند. (ان...
-
کولیدن
لغتنامه دهخدا
کولیدن . [ دَ ] (مص )با ثانی مجهول ، به معنی کندن و کاویدن زمین باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). در گنابادی می کوله به معنی می کند کَولیدن َ، کولش به معنی شیار کردن ، در کردی کولن به معنی حفر کردن ، حک کردن . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). کندن...
-
نقش کردن
لغتنامه دهخدا
نقش کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگاشتن . بنگاشتن . (یادداشت مؤلف ). نوشتن . ثبت کردن . حک کردن . مجسم کردن : نکو بشنو و بر دلت نقش کن مگر زنده ماند دلت زین سخن . فردوسی .عقل چو نامش بنویسی ز فخرنقش کند نام تو را بر نگین . ناصرخسرو.بر سنگ اگر مب...
-
محو کردن
لغتنامه دهخدا
محو کردن .[ م َح ْوْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ستردن . سیاه کردن . پاک کردن . بستردن . محق . امحاق . حک کردن . زدودن . طرس . (منتهی الارب ). طمس . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). بحق : لطع؛ محو کردن نام کسی را. تطلیس ؛ محو کردن نوشته را. اطمال ؛ محو ک...
-
گشت
لغتنامه دهخدا
گشت . [ گ َ ] (مص مرخم ، اِمص ) حک کردن و محو ساختن . (برهان ) (جهانگیری )(فرهنگ رشیدی ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : تا او ز نقش چهره ٔ خود پرده برگرفت ما نقش دیگران ز ورق میکنیم گشت . اوحدی مراغه ای (از آنندراج ).بسی گناه کبیر و صغیر کردم گشت که نز ...