کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حکیم الحکما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حکیم الحکما
لغتنامه دهخدا
حکیم الحکما. [ ح َ مُل ْ ح ُ ک َ ] (ع اِ مرکب ) حکیم حکیمان . بزرگ حکیمان :اعتقاد توچنین است ولیکن بزبان گویی آن حاکم عدل است و حکیم الحکمائید. ناصرخسرو.بر صورت و بر حکمت ما را که بدیده ست بر چرخ قلمهای حکیم الحکمائید.ناصرخسرو.
-
واژههای مشابه
-
علی حکیم
لغتنامه دهخدا
علی حکیم . [ ع َی ِ ح َ ] (اِخ ) ابن محمد حسینی نجفی ، مشهور به حکیم . عالم در علم طب (1200 الی 1300 هَ . ق .). تولد و وفات او در نجف اشرف بوده است . وی از تلامذه ٔ صاحب الجواهر و شیخ مرتضی انصاری بوده است . او راست : 1 - حاشیه بر جواهر. 2 - حاشیه بر...
-
نیمه حکیم
لغتنامه دهخدا
نیمه حکیم . [ م َ / م ِ ح َ ] (ص مرکب ) نیمه طبیب : نیمه حکیم خطر جان و نیمه ملا خطر ایمان است . (یادداشت مؤلف ).
-
یحیی حکیم
لغتنامه دهخدا
یحیی حکیم . [ ی َح ْ یا ح َ ] (اِخ ) از منجمان بود و از آثار اوست : 1- تقویم السنة الشمسیة، که آغاز آن از دو ساعت وهشت دقیقه پس از غروب شب شنبه 24 رجب سال 1273 هَ .ق . است . 2- معرفة سنة الشمسیة، و آن جدولهای تطبیق سالهای شمسی و قمری است . (از معجم ا...
-
جنتوریس حکیم
لغتنامه دهخدا
جنتوریس حکیم . [ ج َ س ِ ح َ ] (اِخ ) در معجمات طبی در کلمه ٔ قنطوریون آرند که آن معرب جنتوریة باشد منسوب به جنتوریس حکیم و او نخستین کس است که این گیاه و خواص آنرا شناخته است . رجوع به بحرالجواهر (کلمه ٔ قنطوریون ) شود. و در مفردات ابن بیطار آمده : ...
-
جاماسب حکیم
لغتنامه دهخدا
جاماسب حکیم . [ ب ِ ح َ ] (اِخ )رجوع به جاماسب شود. نام دانشمندی است که گویند درخت کشمر، که به بلندی آن در عالم هیچ درختی نیست بدست او غرس شده است و نیز گویند: وی در کوسوی مدفون است .(نزهة القلوب ج 3 ص 143 و 153). مؤلف حبیب السیر آرد:وی شاگرد لقمان ...
-
حکیم اشراقی
لغتنامه دهخدا
حکیم اشراقی . [ ح َ م ِ اِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنکه حکمت اشراق داند. رجوع به حکمت اشراق شود.
-
حکیم الهی
لغتنامه دهخدا
حکیم الهی . [ ح َ م ِ اِ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) متکلم . کلامی . آنکه قسمت ماوراءالطبیعه را داند.متأله . || که از عالم غیب و از حکمت کامله ٔ خدائی بهره مند است .
-
حکیم ترمذی
لغتنامه دهخدا
حکیم ترمذی . [ ح َ م ِ ت َ / ت ِ م َ ] (اِخ ) محمدبن علی ، مکنی به ابی عبداﷲ. از مردم ترمذ. یکی از مشاهیر محدثین است . او راست : 1- الفروق . 2- عرس الموحدین . 3- غورالامور. 4- المناهی . 5- شرح الصلوة. 6- اثبات العلل الشرعیة. 7- ختم الولایة. و آنگاه ک...
-
حکیم شیرازی
لغتنامه دهخدا
حکیم شیرازی . [ ح َ ] (اِخ ) یکی از شاعران ایران است . مجمعالفصحاء درباره ٔ او گوید: میرزا محمود، خلف الصدق مجموعه ٔ کمال میرزا کوچک وصال و پس از میرزا احمد وقار، اکبر اولاد میرزای مرحوم بوده و بعد از رحلت والد ماجد از شیراز به اتفاق برادر اکبر خود ب...
-
حکیم ظهوری
لغتنامه دهخدا
حکیم ظهوری . [ ح َ ظُ ] (اِخ ) از شاعران تبریز است . این دو بیت از اوست :هنوز اول عشق است پرعتاب مکن بنای عشق مرا از ستم خراب مکن چه رشک میبری ایدل بکشتگان غمش تو هم بمقصد خود میرسی شتاب مکن .(مجمع الخواص ص 259 246)
-
حکیم قبلی
لغتنامه دهخدا
حکیم قبلی . [ ح َ ق ُ ب ُل ْ لی ] (اِخ ) محمدبن عبدالصبور خویی . از فضلا و ادبای عهد محمدشاه و ناصرالدین شاه قاجار است . او راست : 1- تشریح ابدان ، که آنرا بنام ناصرالدین شاه تألیف کرده و در تهران چاپ سنگی شده است . 2- تعلیم نامه در عمل آبله زدن . 3...
-
حکیم مغربی
لغتنامه دهخدا
حکیم مغربی . [ ح َ م َ رِ ] (اِخ ) یحیی بن محمدبن ابی شکور اندلسی . ملقب به محیی الدین . از مشاهیر حکماء و ریاضیین قرن هفتم هجری و معاصر خواجه نصیر طوسی (متوفی در 672 هَ . ق .) است و در عمل رصد مراغه با وی شرکت داشت . از تألیفات اوست : 1- احکام تحاو...
-
حکیم مؤمن
لغتنامه دهخدا
حکیم مؤمن . [ ح َ م ُءْ م ِ ] (اِخ ) امیرمحمد مؤمن بن محمد زمان حسینی تنکابنی دیلمی . از اطباء و پزشکان نامی و مؤلف کتاب معروف تحفةالمؤمنین است که آن را در زمان شاه سلیمان صفوی (1078 - 1105 هَ . ق .) بزبان فارسی در طب تألیف داده و مشتمل است بر ا...