کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حکمران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حکمران
لغتنامه دهخدا
حکمران . [ ح ُ ] (نف مرکب ) آنکه امر و فرمان او مجری شود. فرمانده . فرمانفرما.
-
جستوجو در متن
-
حکمرانی
لغتنامه دهخدا
حکمرانی . [ ح ُ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل حکمران . فرماندهی . حکومت .
-
جندیان
لغتنامه دهخدا
جندیان . [ ج ُ ] (اِ) ج ِ جندی . لشکریان :از خدا لابه کنان آن جندیان که بده باد ظفر ای حکمران .مولوی .
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن مزید اسدی ، مکنّی به ابوالحسن . نخستین حکمران حله از بنی مزید اسدی . رجوع به علی مزیدی شود.
-
اذربعل
لغتنامه دهخدا
اذربعل . [ اَ ذِ ب َ ] (اِخ ) آذِربَعْل . پسر می سیپسا و نبسه ٔ ماسی نیسا، حکمران نومیدی . او از طرف یوگورتا حکمران قرطاجنه (118 ق . م .). هنگام محاصره ٔ شهر قدیم سیرطا محصور شد و ازدولت روم استمداد کرد و چون مددی از طرف رومیان بدونرسید در 113 ق . م ...
-
فراته دار
لغتنامه دهخدا
فراته دار. [ فْرا / ف َ ت َ ] (اِ مرکب ) حکمران یا پادشاه دست نشانده در زمان سلوکیها و پارتی ها. (از ایران باستان ج 2 ص 1595).
-
آرباس
لغتنامه دهخدا
آرباس . (اِخ ) آرباسِس . نام مردی اساطیری ، فرمانروای مدی از طرف سارداناپال و گویند او با همراهی بلزیس حکمران بابل پادشاه آشور را برانداخت و خود را پادشاه مدی نامید.
-
ابوالساج
لغتنامه دهخدا
ابوالساج . [ اَ بُس ْ سا ] (اِخ ) دیوداد. پدر خاندان بنوساج . او حکمران کوفه و اهواز بود و در سال 266 هَ . ق .درگذشت . و اولاد او بفرمانروائی آذربایجان رسیدند.
-
تازیتای
لغتنامه دهخدا
تازیتای . (اِخ ) حکمران سیماش معاصر شولگی (2272-2226 ق .م .). رجوع به تاریخ کرد تألیف رشید یاسمی ص 35 شود.
-
شاهنشاه روی زمین
لغتنامه دهخدا
شاهنشاه روی زمین . [ هََ هَِ ی ِ زَ ] (اِخ ) این ترکیب به عنوان لقب برای هلاکو در مکاتبات با الناصر حکمران حلب به سال 657 هَ . ق . به کار رفته است . (الالقاب الاسلامیة ص 354).
-
شجاع
لغتنامه دهخدا
شجاع .[ ش ُ ] (اِخ ) (شاه ...) از بابریان و حکمران بنگاله است و از ربیعالاول سال 1068 هَ . ق . تا رمضان 1070 هَ . ق . سلطنت داشت . (از معجم الانساب زامباور ص 442).
-
قسیم الدوله
لغتنامه دهخدا
قسیم الدوله . [ ق َ مُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) لقب آق سنقر حکمران حلب و سرسلسله ٔ خاندان اتابکان موصل است . رجوع به آق سنقر شود.
-
الکساندرا
لغتنامه دهخدا
الکساندرا. [ اَ ل ِ ] (اِخ ) دختر حکمران مشهور تروآ که پریام نام داشت . وی بنام کاساندر نیز معروف است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 1 ص 331).
-
بودلف
لغتنامه دهخدا
بودلف . [دُ ل َ ] (اِخ ) حکمران اران ممدوح اسدی : اسدی را که بودلف بنواخت طالع و طالعی بهم درساخت . نظامی .رجوع به ابودلف کرکری شود.