کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حکل
لغتنامه دهخدا
حکل . [ ح َ ] (ع مص ) حکل خبر بر کسی ؛ مشکل شدن خبر بر وی . || حکل رمح ؛ استاده کردن نیزه را بر یکی از دو پای . || حکل به عصا؛ زدن با عصا. (منتهی الارب ).
-
حکل
لغتنامه دهخدا
حکل . [ ح ُ ] (اِخ ) نام سلیمان نبی . (منتهی الارب ).
-
حکل
لغتنامه دهخدا
حکل . [ ح ُ ] (ع اِ) ما لانطق له ، کالنمل و غیره . آنکه شنیده نمیشود آواز وی ،چنانکه موران . (مهذب الاسماء). || خشکی نسا [ رگ ِ معروف ] اسپ و سستی کعب وی . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
هکل
لغتنامه دهخدا
هکل . [ هَُ ک َ ] (اِ) سماروغ را گویند، و آن رستنیی باشد که از جاهای نمناک و زیر خمهای آب و شراب و سرکه و مانند آن روید. گویند هرکه آن را در محل جنابت و ناپاکی خورد نسل وی منقطع گردد یعنی او را فرزند نشود، و آن را به عربی بنات الرعد خوانند. (آنندراج ...