کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حکایت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حکایت
لغتنامه دهخدا
حکایت . [ ح ِی َ ] (ع مص ) بازگفتن از چیزی . (صراح ). بازگفتن چیزی . بازگفتن گفتاری را. (منتهی الارب ). سخن نقل کردن . قول کسی را گفتن . سخن کسی بازگفتن . قول کسی را نقل کردن . نقل کردن . || شباهت داشتن . || نشان دادن از. || (اِ) داستان . دستان . || ...
-
واژههای مشابه
-
هفت حکایت
لغتنامه دهخدا
هفت حکایت . [ هََ ح ِی َ ] (اِ مرکب ) کنایه از خواص هفت اندام است ، یعنی هر یک چه خاصیت دارند و به چه کار می آیند. (برهان ).
-
حکایت کردن
لغتنامه دهخدا
حکایت کردن . [ ح ِ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نقل کردن . حدیث کردن . قصه کردن . یاد کردن : آنچه در غیبتت ای دوست بمن میگذردنتوانم که حکایت کنم الا بحضور. سعدی .یکی از بزرگان اهل تمیزحکایت کند ز ابن عبدالعزیز. سعدی .این حکایت که میکند سعدی بس بخواهند در ...
-
حکایت گفتن
لغتنامه دهخدا
حکایت گفتن .[ ح ِ ی َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) حکایت کردن : کمال حسن وجودت بوصف راست نیایدمگر هم آینه گوید چنانکه هست حکایت . سعدی .حکایت بر مزاج مستمع گوی .(گلستان ).
-
جستوجو در متن
-
آخش
لغتنامه دهخدا
آخش . [ خ ِ ] (صوت ) از اصوات ، و حکایت از درد یا خوشی کند.
-
جخ جخ
لغتنامه دهخدا
جخ جخ . [ ج ِ ج ِ ] (ع اِ) حکایت صدای شکم . (از ذیل اقرب الموارد). حکایت صوت . (تاج ، از ذیل اقرب الموارد).
-
حکو
لغتنامه دهخدا
حکو. [ ح َک ْوْ ] (ع مص ) حکایت کردن . بازگفتن . نقل کردن . (منتهی الارب ). حدیث کردن . و این لغتی است در حکایت . (اقرب الموارد). رجوع به حکایة شود.
-
دینگ
لغتنامه دهخدا
دینگ . (اِ صوت ) حکایت آواز که از جسم فلزی سخت برخیزد.- دینگ دینگ ؛ حکایت صوت مکرر که از جسمی سخت برآید.
-
طخطخة
لغتنامه دهخدا
طخطخة. [ طَ طَ خ َ ] (ع مص ) برابر کردن چیزی را و فراهم آوردن بعض آن را با بعض . || (اِ) حکایت آواز. || حکایت آواز خنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
قب
لغتنامه دهخدا
قب . [ ق َ ] (ع اِ صوت ) حکایت آوازشمشیر چون بر ضریبه فتد. (منتهی الارب ). حکایت آواز ضرب شمشیر چون بر چیزی برخورد کند. (ناظم الاطباء).
-
قدقد
لغتنامه دهخدا
قدقد. [ ق ُ ق ُ ] (اِ صوت ) قدقدقدا. حکایت صوت و آواز مرغ خانگی . حکایت صدای ماکیان خاصه گاه تخم نهادن .
-
محاکاة
لغتنامه دهخدا
محاکاة. [ م ُ ] (ع مص ) حکاء. محاکا. محاکات . حکایت کردن قول و فعل کسی را بدون زیادت و نقصان .(منتهی الارب ). چیزی را حکایت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). حکایت کردن . (ناظم الاطباء). || مشابه شدن . مشابه بودن . (منتهی الارب ). || سخن گفتن . || محکم بس...
-
خس خس
لغتنامه دهخدا
خس خس . [ خ ِ خ ِ ] (اِ صوت ) آوازی که از سینه ٔ شخصی برآید که مبتلا به نفس تنگی باشد. (ناظم الاطباء). || حکایت صوت سینه ٔ سرماخورده گاه تنفس . حکایت صوت سینه ٔ سخت گرفته . حکایت آواز شش بیمار. (یادداشت بخط مؤلف ).