کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حَمْدُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حمد
لغتنامه دهخدا
حمد. [ ح َ ] (اِخ ) (الَ ...) نام دیگر سوره ٔ سبعالمثانی و فاتحه الکتاب .
-
حمد
لغتنامه دهخدا
حمد. [ ح َ ] (ع اِمص ) ستایش و شکر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نقیض ِ ذم و نکوهش . و حمد اعم است از شکر. سپاسداری . و به اصطلاح خاص بیان کبریا و جلال عظمت حق سبحانه تعالی را گویند و بعضی از محققان نوشته اند: حمد در لغت ثناگویی است بر جمیل و خوبی ...
-
حمد
لغتنامه دهخدا
حمد. [ ح َ ] (ع مص ) مَحمِدو مَحمَد و مِحمِدَة و مَحمَدَة. ستودن و شکر کردن .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). سپاس داری کردن . (المصادر زوزنی ). || راضی شدن . || ادای حق کردن . (منتهی الارب ). جزا دادن . (اقرب الموارد). || ستوده و ...
-
عمر حمد
لغتنامه دهخدا
عمر حمد.[ ع ُ م َ ح َ م َ ] (اِخ ) ابن مصطفی . وی شاعر و از مجاهدان ملی بلاد شام در قرن اخیر است . اصل او از مصر و تولدش در بیروت بود. وی در جنگ جهانی اول در سپاه عثمانی افسر بود، سپس با برخی از جوانان عرب بسال 1333هَ .ق . به بادیه گریختند؛ ولی عمر پ...
-
واژههای همآوا
-
حمد
لغتنامه دهخدا
حمد. [ ح َ ] (اِخ ) (الَ ...) نام دیگر سوره ٔ سبعالمثانی و فاتحه الکتاب .
-
حمد
لغتنامه دهخدا
حمد. [ ح َ ] (ع اِمص ) ستایش و شکر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نقیض ِ ذم و نکوهش . و حمد اعم است از شکر. سپاسداری . و به اصطلاح خاص بیان کبریا و جلال عظمت حق سبحانه تعالی را گویند و بعضی از محققان نوشته اند: حمد در لغت ثناگویی است بر جمیل و خوبی ...
-
حمد
لغتنامه دهخدا
حمد. [ ح َ ] (ع مص ) مَحمِدو مَحمَد و مِحمِدَة و مَحمَدَة. ستودن و شکر کردن .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). سپاس داری کردن . (المصادر زوزنی ). || راضی شدن . || ادای حق کردن . (منتهی الارب ). جزا دادن . (اقرب الموارد). || ستوده و ...
-
جستوجو در متن
-
عمر
لغتنامه دهخدا
عمر. [ ع ُ م َ ] (اِخ ) ابن مصطفی حمد. رجوع به عمر حمد شود.
-
سپاسیدن
لغتنامه دهخدا
سپاسیدن . [ س ِ دَ ] (مص ) حمد و شکر خدا کردن . (آنندراج ).
-
محمد
لغتنامه دهخدا
محمد.[ م َ م ِ ] (ع مص ) حمد. مَحمَد. مَحمِدَة. مَحَمدَة.ستودن . || راضی شدن . || شکر کردن . || ادای حق کسی کردن . (منتهی الارب ).
-
محمودة
لغتنامه دهخدا
محمودة.[ م َ دَ ] (ع ص ) مؤنث محمود. نعت مفعولی از حمد.- محمودةالخصائل ؛ نیکوسیر : دل داده ام بیاری شوخی کشی نگاری مرضیةالسجایا محمودةالخصائل .حافظ.
-
الحمد
لغتنامه دهخدا
الحمد. [ اَ ح َ ] (ع مص ) ستایش و سپاس داشتن . تعریف و شکر. رجوع به حمد شود : الحمد خدای آسمان راکاختر بدرآمد از وبالم .سعدی .
-
ثنا کردن
لغتنامه دهخدا
ثنا کردن . [ ث َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اثناء، تثنیه . حمد و ستایش کردن : ثنا میکنم ایزد پاک راثریاده طارم تاک را.ظهوری .