کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حَرَّمْنَا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ذوظفر
لغتنامه دهخدا
ذوظفر. [ ظُ ف ُ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) صاحب ناخن .قوله تعالی : کل ّ ذی ظفر. (قرآن 6 / 146). دخل فیه ذوات المناسم من الانعام و الابل لانها کالاظفارلها. (منتهی الارب ). و هو مالیس بمنفرج الاصابع من البهائم و الطیر کالابل و النعام و الاوز و البط: و علی...
-
عظم
لغتنامه دهخدا
عظم . [ ع َ ] (ع اِ) استخوان . (منتهی الارب ) (دهار). استخوان و به هندوی هاد گویند. (از تذکره ٔ ضریر انطاکی ). به فارسی استخوان و به ترکی سموک نامند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). تعریف آن در کتب پزشکی بدین نحو بیان شده که استخوان عضوی است بسیط و سختی آن ...
-
غنم
لغتنامه دهخدا
غنم . [ غ َ ن َ ] (ع مص ) غنیمت گرفتن و بغنیمت رسیدن . غَنم . غُنم . غنیمة. غُنمان . (منتهی الارب ) (المنجد). || (اِ) گوسفند. (مهذب الاسماء) (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل ). اسم جنس است . ج ، اَغْنام . (مهذب الاسماء). گله ٔ گوسفند. (دزی ج 2). گوس...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن علی بن ابراهیم بن الزبیر الغسانی الاسوانی المصری ، ملقب برشید و مکنی به ابوالحسین . اورا در سال 562 هَ . ق . بخبه بکشتند. و او کاتب ، شاعر، فقیه ، نحوی ، لغوی ناشئی ، عروضی مورخ ، منطقی ، مهندس و عارف بطب و موسیقی و متفنن د...