کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حومان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حومان
لغتنامه دهخدا
حومان . [ ح َ ] (ع اِ) ج ِ حومانة، یعنی جای درشت که نیک بلند نباشد.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به حومانة شود.
-
حومان
لغتنامه دهخدا
حومان . [ ح َ ] (ع اِ) نباتی است به بادیه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). گیاهی صحرائی . (ناظم الاطباء).
-
حومان
لغتنامه دهخدا
حومان . [ ح َ وَ ] (ع مص ) گردچیزی گردیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ). || قصد کار کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به حوم شود.
-
واژههای همآوا
-
هومان
لغتنامه دهخدا
هومان . (اِخ ) از پهلوانان تورانی شاهنامه و برادر پیران ویسه است و ازسران لشکر افراسیاب . وی در جنگ به دست بیژن پسر گیوکشته شد. (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از برهان ).
-
جستوجو در متن
-
حائم
لغتنامه دهخدا
حائم . [ ءِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حَوم و حَوام و حیام و حومان . گرد چیزی گردنده . ج ، حوم . || قاصد و عازم و آهنگ کننده ٔ کاری . ج ، حُوّم . || تشنه . ظمآن . عطشان . ج ، حوائم ، حُوّم .
-
جرائر
لغتنامه دهخدا
جرائر. [ ج َ ءِ ] (اِخ ) موضعی است به نزدیکی صبح المجدد و جبال صبح : حموا عالجا الاعلی من اطاعهم فاجبال صبح کلها فالجرائر. ارطاة بن سهیة.ارقت له و الثلج بینی و بینه و حومان حزوی و اللوی فالجرائر. ذوالرمة (از ذیل معجم البلدان ).رجوع به معجم البلدان ، ...
-
حوم
لغتنامه دهخدا
حوم . [ ح َ ] (ع اِ) گله ٔ بزرگ شتران تاهزار یا بی نهایت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گله ٔبزرگ از شتران . (اقرب الموارد). || (مص ) حومان . گرد چیزی گردیدن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). گرد چیزی درآمدن . (تاج المصادر). || ...
-
حومانة
لغتنامه دهخدا
حومانة. [ ح َ ن َ ] (ع اِ) جای درشت که نیک بلند نباشد. ج ، حومان ، حوامین . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) : بحومانة الدراج فالمتثلم . زهیر (از منتهی الارب ).|| گیاهی است . (منتهی الارب ). رستنیی باشد قد آن یک گز و شاخه های آن باریک و سیاه و گل آنرا ف...