کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حوف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حوف
لغتنامه دهخدا
حوف . [ ح َ ] (ع اِ) ازارمانندی از پوست که زنان حائض و کودکان پوشند. (منتهی الارب ). رهط. (اقرب الموارد). آن پوست که زنان درپوشند چون حایض باشند. (مهذب الاسماء). || تسمه های ادیم که در آن مهره تعبیه کرده دختران را پوشانند بالای جامه یا شاماکچه از ادی...
-
واژههای همآوا
-
هوف
لغتنامه دهخدا
هوف . (ع ص ) مرد تهی بی خیر و گول بددل .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) پوست بیضه مانندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
هوف
لغتنامه دهخدا
هوف . [ هََ / هو ] (ع اِ) خانه ٔ عنکبوت . (مهذب الاسماء). || باد گرم . || باد سرد. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). از اضداد است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
طوخ
لغتنامه دهخدا
طوخ . [ ] (اِخ ) دهی است به حوف غربی و آن را طوخ مزید گویند. (معجم البلدان ).
-
ضرابیة
لغتنامه دهخدا
ضرابیة. [ ض ُ ی َ ] (اِخ ) شهرستانیست بمصر از حوف . (منتهی الارب ).
-
ضربیط
لغتنامه دهخدا
ضربیط. [ ض َ ] (اِخ ) ناحیتی است به حوف مصر. (معجم البلدان ).
-
بلقینة
لغتنامه دهخدا
بلقینة. [ ب ُ ن َ ] (اِخ ) قریه ای است از حوف مصر از بنا. و آن را بوب نیز گویند. (از معجم البلدان ).
-
حوفی
لغتنامه دهخدا
حوفی . [ ح َ ] (ص نسبی ) منسوب است به حوف که گمان میرود قریه ای است در مصر. (الانساب ).
-
طرابیة
لغتنامه دهخدا
طرابیة. [ طَ ب ِ ی َ ] (اِخ ) از نواحی حوف مصر است و ذکر آن در اخبار آمده است . (معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 34).
-
عبید
لغتنامه دهخدا
عبید. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن مالک بن سوید از جذام از قحطانیه . جدی جاهلی است از اعقاب او هستند بنواسیر. و طائفه ای از ایشان در حوف باف (شرقی مصر) بودند. (از الاعلام زرکلی ).
-
عقیل
لغتنامه دهخدا
عقیل . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مرةبن موهوب بن مالک ، از بنی زیدبن حرام ، از جذام ، از قحطانیه . جدی است جاهلی . و عقیلیون یا بنی عقیل که از ساکنان «حوف » می باشند بدو نسبت دارند. (از الاعلام زرکلی از نهایةالارب ).
-
غیاث
لغتنامه دهخدا
غیاث . (اِخ ) جدی جاهلی است ، و بنی غیاث بطنی از جذام اند از قحطانیه . مساکن آنان در حوف ، واقع در مصر بوده است . (از اعلام زرکلی چ 1346 هَ . ق . ج 2 ص 761).
-
دیر یحنس
لغتنامه دهخدا
دیر یحنس . [ دَ ی ْ رِ ی ُ ح َن ْن َ ] (اِخ ) بنا بگفته ٔ الشابشتی دیری است که در سمنود از توابع حوف مصر واقع است . (از معجم البلدان ).