کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حوزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حوزة
لغتنامه دهخدا
حوزة. [ ح َ زَ ] (ع اِ) ناحیه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).ناحیت . (مهذب الاسماء). || مرکز. مجتمع.- حوزةالملک ؛ دارالملک . پای تخت . بیضه ٔ ملک . دارالسلطنه . عاصمه . کرسی . قصبة. (یادداشت مرحوم دهخدا).- حوزه ٔ انتخابات .- حوزه ٔ درس .- حوزه ٔ ...
-
واژههای همآوا
-
حوضه
لغتنامه دهخدا
حوضه . [ ح َ ض َ ] (ع اِ) عماری فیل وجز آن که بصورت حوض بسازند. (آنندراج ) : نشیننده ٔ حوضه ٔآبگیرپلی کز حجابی ندارد گزیر. نظامی (از آنندراج ).حوضه ای ساخته ز سنگ رخام حوض کوثر بدو نوشته غلام . نظامی .چو زد کوزه بر حوضه ٔ سنگ بست سفالین بد آن کوزه حا...
-
جستوجو در متن
-
حویزة
لغتنامه دهخدا
حویزة. [ ح ُ وَ زَ ] (ع اِ مصغر) مصغر حوزه . (معجم البلدان ). رجوع به حوزه شود.
-
محوزه
لغتنامه دهخدا
محوزه . [ م ُ ح َوْ وَ زَ ] (ع ص ) در حوزه درآورده .
-
علمیة
لغتنامه دهخدا
علمیة. [ ع ِ می ی َ] (ع ص نسبی ) منسوب به علم . (ناظم الاطباء). علمی .- حوزه ٔ علمیه ؛ آنجا که به آموختن علوم مختص است . محل اجتماع علما و طالب علمان ، مانند حوزه ٔ علمیه ٔقم یا نجف یا خراسان ...
-
کردنشین
لغتنامه دهخدا
کردنشین . [ ک ُ ن ِ] (ن مف مرکب ) حوزه ای که محل اقامت کردان است . (فرهنگ فارسی معین ). سرزمینی که ساکنان آن کردان باشند.
-
وات فرد
لغتنامه دهخدا
وات فرد. [ ف ُ ] (اِخ ) شهری در انگلستان در حوزه ٔ لندن و دارای 46000 تن سکنه که صنایع کاغذ و آبجوسازی مختصری دارد.
-
سردابخانه
لغتنامه دهخدا
سردابخانه . [س َ ن َ ] (اِخ ) نام رودی است از رودهای حوزه ٔ گیلان . (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو).
-
اسقف نشین
لغتنامه دهخدا
اسقف نشین . [ اُ ق ُ ن ِ ] (اِ مرکب ) حوزه ای که ریاست روحانی آن با یک اسقف باشد.
-
الورسبرگ
لغتنامه دهخدا
الورسبرگ . [ اِل ْ وِ ب ِ ] (اِخ ) ناحیه ای است از حوزه ٔ سار (آلمان ) که 7000 تن سکنه دارد.
-
بنات خورة
لغتنامه دهخدا
بنات خورة. [ ب َ ت ُ رَ ] (ع اِ مرکب ) میش . گوسفند ماده . بنات حوزة (با زاء معجمه ). (از المرصع).
-
دارالعلم
لغتنامه دهخدا
دارالعلم . [ رُل ْ ع ِ ] (ع اِ مرکب ) آموزشگاه .|| لقب شهرهایی که در آنها حوزه علمیه بوده است مانند قم ، نجف ، اصفهان و...
-
اجارتین
لغتنامه دهخدا
اجارتین . [ اِ رَ ت َ ] (اِخ ) حوزه ٔ قضائیه ٔ سنجاق لازستان . مرکز لواء آن باتوم . سابقاً جزو مملکت عثمانی و سپس در جزو متصرفات روسیه درآمد و این حوزه ٔ قضائیه از دو ناحیه مرکب بود: اجاره ٔ علیاو اجاره ٔ سفلی و همه ٔ مردم آنجا مسلمان بودند و پس از ت...