کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حوریة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حوریة
لغتنامه دهخدا
حوریة. [ ری ی َ ] (اِخ ) فرقه ای از متصوفه . (اقرب الموارد). گروهی از متصوفه ٔ مبطله باشند. و مذهب ایشان مثل مذهب حالیه است . الا آنکه میگویند حوران بهشتی در بیهوشی نزد ما می آیند و با ایشان صحبت واقع میشود. و چون بهوش می آیند غسل میکنند. کذا فی توضی...
-
حوریة
لغتنامه دهخدا
حوریة. [ ری ی َ ] (ع ص ) زن سپیدپوست و نرم . (اقرب الموارد). رجوع به حور و حوراء شود.
-
واژههای مشابه
-
خانم حوریه
لغتنامه دهخدا
خانم حوریه . [ ن ُ ری ی َ ] (اِخ ) نام زیارتگاهی است نزدیک غازیان .
-
جستوجو در متن
-
حوری
لغتنامه دهخدا
حوری . (ص ، اِ) در تداول فارسیان ،حوراء که مفرد حور است آید. حوریه : یکی چون چتر زنگاری دوم چون سبز عماری سوم چون قامت حوری چهارم نامه ٔ مانی . منوچهری .رضوان مگرسراچه ٔ فردوس برگشادکین حوریان بساحت دنیی ̍ خزیده اند. سعدی .- حوری سرشت ؛ آنکه طبیعت ح...