کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حوایج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حوایج
لغتنامه دهخدا
حوایج . [ ح َ ی ِ ] (ع اِ) توابل . دیگ افزارها. || ج ِ حاجة و این خلاف قیاس است . (منتهی الارب )(از ناظم الاطباء). ج ِ حاجة. مأخوذ از تازی ، کارهای لازم و حاجت ها. (ناظم الاطباء). رجوع به حوائج شود.
-
جستوجو در متن
-
دیگ ابزار
لغتنامه دهخدا
دیگ ابزار. [ اَ ] (اِ مرکب ) دیگ افزار. حوایج القدر. ابزارالطبیخ . آنچه برای پختن ضرورت دارد. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دیگ افزار شود.
-
عودالیسر
لغتنامه دهخدا
عودالیسر. [ دُل ْ ی ُ ] (ع اِ مرکب ) نزد جمعی چوب اناغورس است بسبب خاصیت او در یسر ولادت . و بعضی بجهت قضای حوایج و یسر آن چوب خطمی و چوب محلب ، و قومی اراک را دانسته اند. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
مرقة
لغتنامه دهخدا
مرقة. [ م َ رَ ق َ ] (ع اِ) شوربا، و از مرق اخص است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خوردی . (السامی ). و رجوع به مرق شود. شوربا. (صراح ).- مرقة بیضاء ؛ آنکه در آن حوایج نریزند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
اصلیت
لغتنامه دهخدا
اصلیت . [ اِ ] (ع ص ) مرد دلاور و کاربر در حوایج و آماده برای انجام دادن آنها. اصلتی . اِصلات . مصلات . مِصلت . مُصلت . (از قطر المحیط). مرد دلاور کاربر در نیازمندیها. منصلت . (از المنجد). و رجوع به اصلات و اصلتی و دیگر کلمه های مترادف آن شود.
-
افرازدان
لغتنامه دهخدا
افرازدان . [ اَ ] (اِ مرکب ) آوندی مانند نمکدان . چوب و مانند آن که در آن حوایج دیگ بدارند. بتازیش مفرحه خوانند. (آنندراج ). به ازاء موقوف آوندی مانند نمکدان . چوب و غیر آن که در آن حوائج دیگ بدارند. بتازیش مفرحه خوانند کذا فی القنیه . (مؤید).
-
ینگه
لغتنامه دهخدا
ینگه . [ ی ِ گ َ / گ ِ ] (ترکی ، اِ)زن که از خانه ٔ عروس همراه کنند تا در شبهای اول عروسی پشت حجله نشیند و حوایج برآرد. (یادداشت مؤلف ).زن مجرب و مسنی را گویند که همراه عروس از خانه ٔ پدر به خانه ٔ شوهر می رود و در ترتیب کارها و طرز برخوردهای او با ...
-
مکاثرت
لغتنامه دهخدا
مکاثرت . [ م ُ ث َ / ث ِ رَ ] (از ع ، اِمص ) مکاثرة. چیرگی در بسیاری . بسیاری . فراوانی . کثرت : از مزاحمت صادر و وارد... و مکاثرت حوایج و وسایل و مشاغل خادم به جان آمده بود. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 236). خادم از مکاثرت آن اقبال دهشت افزای در اضط...
-
اصلتی
لغتنامه دهخدا
اصلتی . [ اَ ل َ تی ی ] (ع ص ) مرد رسا در امور. (منتهی الارب ). مردی که روان باشد در کار و کارگذار. (لغت خطی ). مرد چابک و زیرک و ماهر در کار. (ناظم الاطباء).مرد دلاور و کاربر در حوایج و آماده برای انجام دادن آنها. (از قطر المحیط) (از المنجد). و رجوع...
-
تابل
لغتنامه دهخدا
تابل . [ ب ِ / ب َ ] (ع ص ) از تبل . || (اِ) دیگ افزار. ج ، توابل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اشیائیست خشک که بوسیله ٔ آن اشیاء غذا را خوشبو و معطر میسازند کذا فی بحر الجواهر. (کشاف اصطلاحات الفنون ). چیزهای خشک باشد چون دارچین و هیل و زعفران و زیره...
-
تقدیم افتادن
لغتنامه دهخدا
تقدیم افتادن . [ ت َ اُ دَ ] (مص مرکب ) در پیش ذکر کردن . مقدم شدن . پیش داشتن : و چون عزیمت در اینکار پیوست آنچه ممکن شد برای تفهیم متعلم در شرح و بسط تقدیم افتاد... (کلیله و دمنه ). || انجام یافتن . بعمل آمدن . انجام گرفتن : وآنچه از جهت وی در تأس...
-
کوار
لغتنامه دهخدا
کوار. [ ک َ / ک ُ ] (اِخ ) شهرکی است خوش و خرم و نواحی بسیار دارد و درختستانی عظیم است چنانکه میوه ها را قیمتی نباشد و همه ٔ میوه ها آنجا بغایت نیکوست خاصه انار که مانند انار طهرانی است و آبی نیکو و بادام بسیار، و بیشترین حوایج شیراز و آن حدود از آنج...
-
دیگ افزار
لغتنامه دهخدا
دیگ افزار. [ اَ ] (اِ مرکب ) دیگ ابزار. افزار دیگ را گویند یعنی آنچه در دیگ طعام ریزند از نخود و کشمش و بادام و مانند آن و بعربی تابل خوانند و جمع آن توابل . (از برهان ). دیگ اوزار. (جهانگیری ). هرچه در دیگ کنند پختن را. ابزار. تابل : توابل . ابازیر....
-
اسعاف
لغتنامه دهخدا
اسعاف . [ اِ ] (ع مص ) برآوردن . گزاردن : اسعاف حاجت ؛ برآوردن حاجت . روا کردن حاجت . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). روا کردن . (غیاث ). قضا کردن حاجت : اسعف بحاجته : از آنجا که اریحیت طبع و کرم ، نهاد آن پادشاه بود این دعوت را اجابت کرده باسعاف ...