کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حواص-ل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حواص-ل
لغتنامه دهخدا
حواص-ل . [ ح َ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ حوصله . (ناظم الاطباء) (زمخشری ). و آن مرغی است بسیارخوار بزرگ حوصله و این جمع را فارسی زبانان بجای مفرد بکار برند،همان مرغ . مرغی است سپید که اکثر بر کناره ٔ آبها نشیند و چون حوصله ٔ نهایت کلان دارد، بر واحد اطلاق آن ...
-
واژههای مشابه
-
حواص
لغتنامه دهخدا
حواص . [ ح ِ ] (ع اِ) چوب که بدان دوزند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
ل
لغتنامه دهخدا
ل . (حرف ) حرف بیست و هفتم از الفبای فارسی و بیست و سوم از الفبای عربی و دوازدهم از الفبای ابجدی و نام آن لام است و در حساب جُمَّل آن را به سی دارند:لا و لا لب لا و لالا شش مه است لل کط و کط لل شهور کوته است . (نصاب الصبیان ).و در حساب ترتیبی عربی نم...
-
ل
لغتنامه دهخدا
ل . [ ل َ] (ع حرف ) حرف تحقیق به معنی یقیناً و بی شک و شبهه والبته و فی الواقع و هرآینه : قالوا انا تطیرنا بکم لئن لم تنتهوا لنرجمنکم و لیمسنکم مِنا عذاب ٌ الیم . (قرآن 18/36). این حرف متصل به ضمیر گردد چون : لک و لکم و لنا و له و لهم . و گاه در سوگن...
-
ل
لغتنامه دهخدا
ل . [ ل ِ ] (ع حرف ) را. مَر. (نصاب الصبیان ).برای ِ. از برای ِ. بهرِ. از جهت ِ. برون : چو بدره مهر کند مهر اوست للشعراچو باره داغ کند مهر اوست للزوار. عنصری .گفت ﷲ را، گفت برای خدا. لمصلحة؛ مصلحتی را. ﷲ؛ خدا را، برای خدا. لذلک ؛ لهذا، از برای این . ...
-
شم-ل
لغتنامه دهخدا
شم-ل . [ ش ُ م ُ ] (ع اِ) ج ِ شِمال و شَمال . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شمال شود.
-
ل اگارن
لغتنامه دهخدا
ل اگارن . [ ل ُ اِ رُ ] (اِخ ) دپارتمان . نام ایالتی از فرانسه مرکب از گارن و گاسکنی ، دارای سه آرندیسمان و سی پنج کانتن و 327 کمون و 2475000 سکنه .
-
ل اُتی خید
لغتنامه دهخدا
ل اُتی خید. [ ل ِ اُ ] (اِخ ) نام مردی یونانی از خانواده ٔ آله آد که پس از دمارات پسر آریستون به پادشاهی اسپارت رسید. (از 491 تا 469 ق . م . توضیح اینکه چون دمارات بجای پدر خویش آریستون پادشاه اسپارت شد لئوتی خید با وی از در خصومت درآمد چه او نامزد ا...
-
پل ل سیلانتیر
لغتنامه دهخدا
پل ل سیلانتیر. [ پ ُ ل ُ تی ِ ] (اِخ ) پاولوس دبیر. یکی از شعرای روم به زمان یوستی نیانوس . او تاریخی برای ایاصوفیه بنظم داشته است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
پل ل شوالیه
لغتنامه دهخدا
پل ل شوالیه . [ پ ُ ل ُ ش ُ ی ِ ] (اِخ ) ملاح فرانسوی . مولد او در دریا نزدیک مارسی بسال 1598م . و وفات بسال 1669.
-
پلستن ل گرو
لغتنامه دهخدا
پلستن ل گرو. [ پْل ِ / پ ِ ل ِ ت َ ل ِ گْرِوْ / گ ِ رِوْ ] (اِخ ) کرسی بخشی از ایالت «کت دو نُر» در شهرستان لانون بر کنار دریای مانش دارای 3198 تن سکنه .
-
پللان ل پتی
لغتنامه دهخدا
پللان ل پتی . [ پْل ِ / پ ِ ل ِ ل ُ پ ُ ](اِخ ) کرسی بخشی در ایالت کت دو نُر از شهرستان دینان دارای 1094 تن سکنه .
-
پللان ل گران
لغتنامه دهخدا
پللان ل گران . [ پْل ِ / پ ِ ل ِ ل ُ ] (اِخ ) کرسی بخشی در ایالت ایل اِویلن از شهرستان رِن دارای 2935 تن سکنه .
-
ل-ه و پ-ه
لغتنامه دهخدا
ل-ه و پ-ه . [ ل ِ هَُ پ ِه ْ ] (ص مرکب ، از اتباع ) لِه و لورده . خرد و خاکشی . سخت لِه . سخت کوفته و سوده .