کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمیدالدین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حمیدالدین
لغتنامه دهخدا
حمیدالدین . [ ح َ دُدْ دی ] (اِخ ) یکی از شعرای هندوستان و استاد اورنگ زیب عالمگیر بود و در سال 1216 هَ . ق . درگذشت . از اوست :جای آرام کو در این گلشن ثمرآسا رسیدم و رفتم .(قاموس الاعلام ).
-
واژههای مشابه
-
یحیی حمیدالدین
لغتنامه دهخدا
یحیی حمیدالدین . [ ی َح ْ یا ح َ دُدْ دی ] (اِخ ) رجوع به یحیی (بن محمدبن یحیی ...) شود.
-
حمیدالدین بخارایی
لغتنامه دهخدا
حمیدالدین بخارایی . [ ح َ دُدْ دی ن ِ ب ُ ] (اِخ ) پسر حکیم عمعق . از شاعران مشهور است که بهمه ٔ کمالات متصف بود. رجوع به مجمع الفصحاء ج 1 ص 197 شود.
-
حمیدالدین بلخی
لغتنامه دهخدا
حمیدالدین بلخی . [ ح َ دُدْ دی ن ِ ب َ ] (اِخ ) رجوع به حمیدالدین محمودی شود.
-
حمیدالدین دهستانی
لغتنامه دهخدا
حمیدالدین دهستانی . [ ح َ دُدْ دی ن ِ دِ هََ ] (اِخ ) تاج الشعراء که طبعی داشت چون آب و آتش و شعری چون بوستان جنان خوش . از بزرگی شنیدم که از او نقل کرده میگوید:بزرگوارا آنی که بی عنایت توز اهل فضل و هنر کس بنام و نان نرسدبه پیش رأی رفیع تو بر زمین ...
-
حمیدالدین دهلوی
لغتنامه دهخدا
حمیدالدین دهلوی . [ ح َ دُدْ دی ن ِ دِل َ ] (اِخ ) (قاضی ...) یکی از مشاهیر علمای قرن هشتم هجری است . شرحی بر هدایه نگاشته و آثار دیگری نیز دارد. وی در 764 هَ . ق . وفات یافت . (قاموس الاعلام ).
-
حمیدالدین ماکوری
لغتنامه دهخدا
حمیدالدین ماکوری . [ ح َ دُدْدی ن ِ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر علمای هندوستانست . در علم تصوف اثری موسوم به طوالع الشموس نگاشته و آثار دیگری نیز دارد. در 695 هجری درگذشته است . مدفن او در دهلی در مقبره ٔ قطب شاه است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
حمیدالدین محمودی
لغتنامه دهخدا
حمیدالدین محمودی . [ ح َ دُدْ دی ن ِ م َ ] (اِخ ) القاضی الامام حمیدالدین افتخار الافاضل علی بن عمرالمحمودی قدوه ٔ افاضل عصر و والی و متصرف بر ولایت نظم و نثر، لطف طبع او بی اندازه و بستان فضایل از نسیم شمایل او طری و تازه ، بدایع بیان او را لطافت شم...
-
حمیدالدین محمودی
لغتنامه دهخدا
حمیدالدین محمودی . [ ح َ دُدْ دی ن ِ م َ ] (اِخ ) عمربن محمود بلخی قاضی القضاة، مکنی به ابوبکر. صاحب مقامات و صاحب ذیل کرامات . در مسند قضا چون شریح و ایاس و در نظم و نثر صابی و بونواس . لفظ او چون راحی که بریحان مطیب گشته بود یا شمولی که بر مهب شمال...
-
حمیدالدین مستوفی
لغتنامه دهخدا
حمیدالدین مستوفی . [ ح َ دُدْ دی ن ِ م ُ ت َ ] (اِخ ) احمدبن الحسین المستوفی الکشائی . معروف به حمید مستوفی که هر فاضلی که سخن او مستوفی ̍ بشنیدی مست وفای او شدی . عارض نیسانی چون بعقود منظوم آن مستوفی ناظر گشتی از حیاء خود در عرق غرق شدی . در آن وقت...
-
حمیدالدین مسعود
لغتنامه دهخدا
حمیدالدین مسعود. [ ح َ دُدْ دی ن ِ م َ ] (اِخ ) ابن سعد شالی کوب . از احرار خطه ٔ لوهور بود و در طبع زکی ، و شعروی قرین عنصری و رودکی . و در لوهوراز بزرگی شنیدم که این قطعه در صفت قلم گفته است :حبذا ملک همایون تو کآب چشمش بی گمان دارد خاصیت آب حیوان ...
-
حمیدالدین جوهری
لغتنامه دهخدا
حمیدالدین جوهری . [ ح َ دُدْ دی ن ِ ج َ هََ ] (اِخ ) مستوفی . از اماثل و اعیان ماوراءالنهر بود. بفنون فضایل وضروب شمایل از اقران ممتاز و میان او و استاد سوزنی مشاعراتست . حمیدالدین را شعریست عذب در صفت پیری :موئی که جوانی بشبه بنگاریدپیری شبه برد و د...
-
جستوجو در متن
-
مسعود
لغتنامه دهخدا
مسعود. [ م َ ] (اِخ ) ابن سعد شالی کوب ، ملقب به حمیدالدین . رجوع به حمیدالدین (مسعود...) و شالی کوب شود.