کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حملونقل میانخطی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حمل کردن
لغتنامه دهخدا
حمل کردن . [ ح َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بردن . کشیدن . بار کردن . برداشتن . || نسبت کردن . اسناد کردن . اسناد دادن . فرض کردن . احتمال دادن : و اگر نادانی این اشارت را که بازنموده شده است بر هزل حمل کند... (کلیله و دمنه ).آن به که چون منی نرسددر وصال دو...
-
حمل مواطاة
لغتنامه دهخدا
حمل مواطاة. [ ح َ ل ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چون دو معنی در ذهن درآید و یکی را وصف کنند، بدیگر معنی نه به آن طریق که حقیقت هر دو یکی باشد بل به آن طریق که گویند آنچه این معنی براو اطلاق کنند همان است که دیگر معنی بر او اطلاق کنند، آن دو معنی ...
-
حمل هوهو
لغتنامه دهخدا
حمل هوهو. [ ح َ ل ِ هَُ وَ هَُ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به حمل مواطاة شود.
-
حمل دار
لغتنامه دهخدا
حمل دار. [ ح َ ] (نف مرکب ) ج ، حمل داران : حمل داران درآمدند بکارحمل بر حمل ساختند نثار. نظامی .|| در تداول ، حمل دار و حمله دار؛ رئیس کاروان خاصه کاروان حج که گروهی را به حج برد و به راهنمایی او حاجیان مناسک و اعمال حج و عمره انجام دهند.
-
حمل هو ذوهو
لغتنامه دهخدا
حمل هو ذوهو. [ ح َ ل ِ هَُ وَ هَُ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حمل مواطات اقتضاء آن کند که موضوع و محمول را اتحاد بود بوجهی ، و مغایرت بوجهی و گاه باشد که گویند ضحک محمول است بر انسان . وبه این نه آن خواهند که آنچه او را انسان گویند هم او را ضحک گوی...
-
جستوجو در متن
-
افلج
لغتنامه دهخدا
افلج . [ اَ ل َ ] (ع ص ) آنکه میان هر دو دست یا پستان وی دوری باشد یا در تباعد هر دو پستان نیاید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گشاده میان دو دست . (تاج المصادر بیهقی ). کژدست . (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). آنکه پستانهایش از هم گشاده باشد....
-
کاکوگل
لغتنامه دهخدا
کاکوگل . [ گ َ ] (اِ) کلک میان تهی را گویند. (از یک نسخه ٔ خطی فرهنگ جهانگیری نسخه ٔ کتابخانه ٔ مؤلف ).
-
فرق باز کردن
لغتنامه دهخدا
فرق باز کردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در میان موی سر خطی گشودن و موی از دو کران خط شانه زدن . رجوع به فرق شود.
-
محیط شدن
لغتنامه دهخدا
محیط شدن . [ م ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) احاطه کردن . دربرگرفتن . || گرد برگرد سطحی برآمدن . در میان گرفتن خطی سطحی را. || مطلع و واقف و دانا شدن .
-
اهویة
لغتنامه دهخدا
اهویة. [ اُ وی ی َ ] (ع اِ) میان آسمان و زمین . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). || مغاکی . گودی . (منتهی الارب ).
-
اهیف
لغتنامه دهخدا
اهیف . [ اَهَْ ی َ ] (ع ص ) مرد لاغرمیان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باریک میان . (المصادر زوزنی ) (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). ج ، هیف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء).
-
خط اره ٔ پشت
لغتنامه دهخدا
خط اره ٔ پشت . [ خ َطْ طِ اَرْ رَ ی ِ پ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خطی که در میان پشت بدرازی می باشد. (آنندراج ).
-
هبیج
لغتنامه دهخدا
هبیج . [ هََ ] (ع ص ) آهو که در دو پهلوی وی دو خط دراز از میان پشم شکم و پشت باشد. (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). آهویی که در هر یک از دو پهلوی وی خطی دراز میان پشم شکم و پشت وی باشد. (ناظم الاطباء).
-
نثرة
لغتنامه دهخدا
نثرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) بن بینی ، یا اندرون بینی و آنچه متصل آن باشد، یا گشادگی میان دو بروت مردم و شیر، محاذی وتره ٔبینی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). بینی شیر، و جای خلمش . (از التفهیم ). فرجه ٔ میان شاربین ، و بر طرف انف [ = پره ٔ بینی ] نیز اطل...