کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حملیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حملیة
لغتنامه دهخدا
حملیة. [ ح َ لی ی َ ] (ص نسبی ) تأنیث حملی . قضیه ٔ حملیه . رجوع به حملی و رجوع به قضیه شود.
-
واژههای مشابه
-
قضیه ٔ حملیه
لغتنامه دهخدا
قضیه ٔ حملیه . [ ق َ ضی ی َ / ی ِ ی ِ ح َ لی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تألیف قضیه ای از دو چیز باشد: محکوم به و محکوم علیه ، و آن تألیف بر دو گونه است ، یکی آنکه میان بسائط الفاظ و مفردات باشد یاآنکه در حکم بسائط الفاظ و مفردات بود، یعنی ...
-
جستوجو در متن
-
ثنائیة
لغتنامه دهخدا
ثنائیة. [ ث ُ ئی ی َ ] (ع ص نسبی ) در نزد علماء منطق قسمی از قضیه ٔ حملیه باشد که بیان آن در ذکر معنی کلمه ٔ حمل بیاید. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
-
مهمله
لغتنامه دهخدا
مهمله . [ م ُ م َ ل َ ] (ع ص ) تأنیث مهمل . || بی نقطه (از حروف ).- حروف مهمله ؛ مقابل حروف منقوطه . حرفهایی که نقطه ندارند چون حاء مهمله ، راء مهمله و غیره و این را چون تأکیدی کردند چه آنگاه که حاء نویسند مشهود است که بی نقطه است و افزودن کلمه ٔ ...
-
جزئیة
لغتنامه دهخدا
جزئیة. [ ج ُ ئی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث جزئی . مقابل کلیه . آنچه به جزء نسبت داده شودو در اصطلاح حکماء و اهل منطق به معانی زیر اطلاق شود: || مفهومی که تصور آن از اشتراک افراد در آن ابا کند، و آنرا جزئی حقیقی گویند و در نحو آنرا علم شخصی نامند. و در ...
-
محکوم به
لغتنامه دهخدا
محکوم به . [ م َ مُن ْ ب ِه ْ ] (ع ص مرکب ، اِمرکب ) در اصطلاح منطق امر نسبت داده شده است که در قضیه ٔ حملیه محمول و در قضیه ٔ شرطیه تالی خوانده شود.(از کشاف اصطلاحات الفنون ) مثلاً در جمله ٔ «زیدٌ قائم ٌ» زید را محکوم ٌعلیه گویند و قائم را محکوم ٌبه...
-
معدوله
لغتنامه دهخدا
معدوله . [ م َ ل َ / ل ِ ] (ع ص ) عدول کرده شده . بازگردیده . (ناظم الاطباء). معدولة. || در نزد شعرا حرف عطل ، و عطل آن است که در وزن درنیاید چنانکه واو خور و خورد و هاء چه و که و سه . (از کشاف اصطلاحات الفنون ).حروفی که آن را حروف مسروقه نیز گویند، ...
-
ثلاثی
لغتنامه دهخدا
ثلاثی . [ ث ُ ثی ی ] (ع ص نسبی ) سه حرفی (کلمه ) و صیغ اسماء ثلاثی در عربی ده است : فلس . فرس . کتف . عضد. حبر. عنب . ابل . قفل . صرد.عنق . || منسوب به ثلثة. || و در کشاف اصطلاحات الفنون آمده است : بضم ّ ثاء مثلَّثه ، نزد علماء صرف عبارت است از اسم ی...
-
تالی
لغتنامه دهخدا
تالی . (ع ص ) درپی رونده .اسم فاعل است از تِلو بمعنی پس چیزی رفتن است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). پیروی کننده . (فرهنگ نظام ). پس رو. ازپس آینده . تابع. (ناظم الاطباء) : این قدر از فضایل ملک که تالی و تابع دین است تقریر افتاد.(کلیله و دمنه ). || تال...
-
خصوص
لغتنامه دهخدا
خصوص . [ خ ُ ] (ع اِ) خرابات . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از لسان العرب ). || ج ِ خُص ّ. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). رجوع به «خص » در این لغتنامه شود. || مخصوص هر چیز و هر شغل . (از ناظم الاطباء).باب . ب...
-
تحصیل
لغتنامه دهخدا
تحصیل . [ ت َ ] (ع مص ) غوره کردن خرمابن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || شکوفه ٔ زرد آوردن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از قطر المحیط). || برآوردن زر از کان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء...
-
محمول
لغتنامه دهخدا
محمول . [ م َ ] (ع ص ، اِ) بار برداشته شده به سر و پشت . (منتهی الارب ).بار حمل شده و بارشده و برداشته شده و به سر و پشت ستور بار کرده شده . (ناظم الاطباء). حمل شده : حامل دین بود او محمول شدقابل فرمان بد او مقبول شد. مولوی .حاملی محمول گرداند تراقاب...
-
استلزام
لغتنامه دهخدا
استلزام .[ اِ ت ِ ] (ع مص ) لزوم . وجوب . || شبهه ٔ استلزام ؛ قاضی عبدالنبی بن عبدالرسول الاحمدنگری در کتاب جامعالعلوم مشهور به دستورالعلماء آرد: شبهةالاستلزام ؛ من شبهات ابن کمونه . و من المغالطات المستصعبة حتی قیل انها اصعب من شبهةجذر الاصم و لها ت...