کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حملۀ واژه نامه ای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حمله
لغتنامه دهخدا
حمله . [ ح َ م َ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حامل : حملةالعرش ؛ بردارندگان عرش . (مهذب الاسماء). حمله ٔ قرآن : اشراف امتی حملة القرآن .
-
حملة
لغتنامه دهخدا
حملة. [ ح ِم ْ / ح ُ ل َ ] (ع مص ) نقل کردن و رفتن از جایی بجایی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
فیل حمله
لغتنامه دهخدا
فیل حمله . [ ح َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) پیل حمله . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه چون پیل دمد و سخت حمله کند.
-
جستوجو در متن
-
انارف
لغتنامه دهخدا
انارف . [ اَ رِ ] (ع اِ) انجبار. (واژه نامه ٔ گیاهی ) . رجوع به انجبار شود.
-
گواهی نامه
لغتنامه دهخدا
گواهی نامه . [ گ ُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ای که در آن یک یا چند کس گواهی خود را نویسند. شهادت نامه . || تصدیق نامه ای که گذراندن تحصیلات شش ساله ٔ دبیرستان یا دوره ٔ دانشگاه را گواهی کند. دیپلم . لیسانس . || تصدیق نامه .اجازه نامه برای انجام داد...
-
بید سفید
لغتنامه دهخدا
بید سفید. [ دِس ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) گونه ای از درخت بید. اسپیدار. صفصاف البیض . (از واژه نامه ٔ گیاهی ص 161) (از گیاهشناسی گل گلاب ص 297).
-
گوپنبه
لغتنامه دهخدا
گوپنبه . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) رجوع به ابوطیلون و گنده کنف و طوق شود. در مازندران به تاتوله گفته میشود. (واژه نامه ٔ طبری ).
-
کف الصباغ
لغتنامه دهخدا
کف الصباغ . [ ک َف ْ فُص ْ ص َب ْ با ] (ع اِ مرکب ) زنبق ازرق . (واژه نامه ٔ گیاهی ). و رجوع به زنبق شود.
-
کلاج
لغتنامه دهخدا
کلاج . [ ک َ ] (اِ) به لهجه ٔ طبری کلاغ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به واژه نامه ٔ طبری دکتر کیا ص 171 شود.
-
مایه کوبی
لغتنامه دهخدا
مایه کوبی . [ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) تلقیح واکسن . (واژه های نو فرهنگستان ). و رجوع به واکسیناسیون در همین لغت نامه شود.
-
الجخت
لغتنامه دهخدا
الجخت . [ اَ ج َ ] (اِ) امید و طمع و حاجت . رجوع به الچخت و فرهنگ اسدی و فرهنگ اوبهی و واژه نامه ٔ معیار جمالی شود.
-
بید علفی
لغتنامه دهخدا
بید علفی . [ دِ ع َ ل َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بید پاکوتاه . صفصاف صغیر. (واژه نامه ٔ گیاهی ص 162).
-
گوش موش
لغتنامه دهخدا
گوش موش . [ ش ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گیاهی است که آن را مرزنگوش خوانند و آن خوشبوی می باشد و برگ آن به گوش موش می ماند و به عربی آذان الفار خوانند. (برهان ). گیاهی است که آن را مرزنگوش خوانند و مرزموش است و مرزنجوش معرب آن است و عرب آن را آذان ا...
-
نوازش نامه
لغتنامه دهخدا
نوازش نامه . [ ن َ زِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) نامه ای که از روی شفقت و مهربانی نوشته شده باشد، و نامه ای که موجب تسلی و دلاسایی گردد. (ناظم الاطباء).