کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمله کردن بر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پیل حمله
لغتنامه دهخدا
پیل حمله . [ ح َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) دمان چون فیل . که چون پیل دمد و حمله برد: صیادی سگی معلم داشت ، ازین پهن بری ... پیل حمله ای . (سندبادنامه ص 200).
-
فیل حمله
لغتنامه دهخدا
فیل حمله . [ ح َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) پیل حمله . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه چون پیل دمد و سخت حمله کند.
-
جستوجو در متن
-
صیع
لغتنامه دهخدا
صیع. [ ص َ ] (ع مص ) پراکنده کردن چیزی را. || بر همدیگر حمله کردن قوم . (منتهی الارب ).
-
صیال
لغتنامه دهخدا
صیال . (ع مص ) حمله کردن بر حریف و زیادتی نمودن . || به یکدیگر حمله آوردن . || برجستن . (منتهی الارب ).
-
مساورة
لغتنامه دهخدا
مساورة. [ م ُ وَ رَ ] (ع مص ) گرفتن سر کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || برجستن بریکدیگر و حمله آوردن . (منتهی الارب ). بر یکدیگر جهیدن چون مار که بر سوار بر می جهد. (اقرب الموارد). || جهیدن و حمله کردن بر کسی ، گویند: ساورتنی الهموم ؛ غمها ب...
-
سماوة
لغتنامه دهخدا
سماوة. [ س َ وَ ] (ع مص ) حمله کردن وبرجستن گُشن بر شتر ماده . (آنندراج ) (منتهی الارب ). حمله کردن فحل بر ماده . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ).حمله کردن گُشن بر شتر مادگان و برجستن بر آنها. (از ناظم الاطباء). || (اِ) پرده ای که از سقف خانه درکشیده باش...
-
صولان
لغتنامه دهخدا
صولان . [ ص َ وَ ] (ع مص ) حمله کردن بر حریف خود و زیادتی نمودن . (منتهی الارب ).
-
تاز کردن
لغتنامه دهخدا
تاز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تاختن . حمله کردن . تعرض کردن : اگر من بر تو لختی ناز کردم و یا بر تو زمانی تاز کردم . (ویس ورامین ).بر او دست خود را سبک تاز کرد وز انگشتش انگشتری باز کرد.نظامی .
-
ادلال
لغتنامه دهخدا
ادلال . [ اِ ] (ع مص ) ناز کردن . (تاج المصادر بیهقی ).- ادلال کردن ؛ ناز و کرشمه کردن . (مؤید الفضلاء).|| حمله بردن . حمله کردن . || استوار شدن بکسی .(تاج المصادر بیهقی ). اعتماد کردن بر کسی . (منتهی الارب ). || وسیله جستن . || گستاخی و جرأت کردن...
-
تهاجم
لغتنامه دهخدا
تهاجم . [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) حمله کردن یکی بر دیگری . (از اقرب الموارد). به یکدیگر هجوم کردن . مقابل تدافع. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
صال
لغتنامه دهخدا
صال . (ع مص ) صول . صیال . حمله کردن بر حریف خود و زیادتی نمودن . (منتهی الارب ).
-
مهاجمة
لغتنامه دهخدا
مهاجمة. [ م ُ ج َ م َ ] (ع مص ) هجوم کردن . حمله بردن .تاختن بر. || (اِمص ) هجوم . ج ، مهاجمات .
-
عکش
لغتنامه دهخدا
عکش . [ ع َ ] (ع مص ) حمله کردن . (از منتهی الارب ). بازگشتن بر کسی ، و گویند حمله کردن بر آن . (از اقرب الموارد). || بافتن تننده خانه را. (از منتهی الارب ). بافتن عنکبوت . (از اقرب الموارد). || گرد کردن و فراهم آوردن . (از منتهی الارب ). جمع کردن . ...
-
یورش
لغتنامه دهخدا
یورش . [ ی ُ / یو رِ ] (ترکی ، اِ)حمله و هجوم و هله و همه . (ناظم الاطباء). حمله و بر دشمن دویدن . (آنندراج ). هجوم . حمله : به یک یورش صفوف دشمن را درهم شکستند. (یادداشت مؤلف ) : دو شاه چنین کرده یورش بسیچ مرا خود نبد غیر پیکار هیچ . نظام قاری .- ی...