کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمله به پیش تصویر اول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حملة
لغتنامه دهخدا
حملة. [ ح ِم ْ / ح ُ ل َ ] (ع مص ) نقل کردن و رفتن از جایی بجایی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
پیل حمله
لغتنامه دهخدا
پیل حمله . [ ح َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) دمان چون فیل . که چون پیل دمد و حمله برد: صیادی سگی معلم داشت ، ازین پهن بری ... پیل حمله ای . (سندبادنامه ص 200).
-
فیل حمله
لغتنامه دهخدا
فیل حمله . [ ح َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) پیل حمله . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه چون پیل دمد و سخت حمله کند.
-
جستوجو در متن
-
بهزاد
لغتنامه دهخدا
بهزاد. [ ب ِ ] (اِخ ) کمال الدین . بزرگترین و مشهورترین نقاش مینیاتورساز ایرانی در قرن دهم هجری . تاریخ تولد و وفاتش معلوم نیست ، بقولی در 942 هَ . ق . درگذشت . استاد او بقولی امیر روح اﷲ معروف به میرک نقاش هراتی کتابدار سلطان حسین بایقرا، و بقول دیگ...
-
یدین
لغتنامه دهخدا
یدین . [ ی َ دَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ ید. (منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ). دو دست : ای رسانیده به دولت فرق خود تا فرقدین گسترانیده به جودو فضل در عالم یدین . (منسوب به عباس «یا ابوالعباس » مروزی ).به دندان گزید از تغابن یدین بماندش در او دیده چون فرقدین ....
-
پیشداد
لغتنامه دهخدا
پیشداد. (ن مف مرکب ) ازپیش داده . داده ٔ از قبل . || سابق در عدل . عادل . (برهان ). کسی که در پیش قانون گذارد ودادگری کرد. || اول کس را نیز گویند که تظلم بر حاکمی کند. (برهان ). || حاکمی که اول به غور مظلوم برسد. (برهان ). دادگر نخست . رجوع به پیشداد...
-
ژانویه
لغتنامه دهخدا
ژانویه . [ ژان ْ ی ِ ] (اِخ ) (بُن اُم ) نام شخص اساطیری که بنا به افسانه های کودکانه برای اطفال در شب اول سال میلادی بازیچه ها آرد. وی به هیئت سن نیکلا ، پیرمردی با ریش سپید که با خود بازیچه ٔ بسیار دارد تصویر میشود.
-
پیش مصرع
لغتنامه دهخدا
پیش مصرع . [ م ِ رَ ] (اِ مرکب ) مصراع اول از بیتی . (آنندراج ) : مناسب مصرع آن شاه مطلعکه دارد از خدای پیش مصرع (؟) ناظم هروی (از آنندراج ).به اندک فرصتی از هم خیالان پیش می افتدتواند هر که صائب پیش مصرع را رسانیدن .صائب (از آنندراج ).
-
بردم
لغتنامه دهخدا
بردم . [ ب َ دَ ] (اِخ ) هروم . نام اول شهر بردع بوده است پیش از زمان اسکندر و اسکندر آنرا بردع نام نهاد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به بردعة شود.
-
ذات یدین
لغتنامه دهخدا
ذات یدین . [ ت ُ ی َ دَ ] (ع اِ مرکب ) قبل ذات یدین ؛ پیش از هر چیز. قبل از همه . به اول وَهلة: لقیته قبل ذات یدین . و قیل اول نفس ذات یدین . و نیز صاحب المرصع گوید کنایه از سرعت در کار است .
-
هرمزد اردشیر
لغتنامه دهخدا
هرمزد اردشیر. [ هَُ م َ اَ دَ ] (اِخ ) هرمز اول . (ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ترجمه ٔ رشید یاسمی ص 22). هرمز اول پسر شاپور اول است . ولی پیش از سلطنت او راهرمزد اردشیر میخواندند. (ایران در زمان ساسانیان ص 252 از ترجمه ٔ رشید یاسمی ). رجوع به سا...
-
خزرجی
لغتنامه دهخدا
خزرجی . [ خ َ رَ ] (اِخ ) برأبن معروربن صخر از بنی سلمه خزرجی بود او اول کسی بود که در عقبه با پیغمبر بیعت کرد و باز هم او اول کسی بود که وصیت کرد روی من به کعبه دفن کنید. پیش از هجرت به مدینه وفات یافت . (از تاریخ گزیده چ 2 ص 219).
-
وات فره ذات
لغتنامه دهخدا
وات فره ذات . [ رَ ] (اِخ ) وات فره ذات اول ، نام یکی از حکام ایرانی دوره ٔ سلوکی در پارس درقرن سوم ق . م . بوده است . سکه ٔ او به دست آمده و بر این سکه تصویر اورمزد با بال گشاده در روی آتشگاه رسم شده است . (ترجمه ٔ ایران در زمان ساسانیان ص 49).
-
دشت
لغتنامه دهخدا
دشت . [ دَ ] (اِ) دستلاف . (فرهنگ فارسی معین ). دشن . || پیش مزد. (فرهنگ فارسی معین ). سفته . ربون . (یادداشت مؤلف ). || در تداول عامیانه ، فروش اول هر کاسب . (فرهنگ فارسی معین ). نقد نخست که فروشنده از مشتری ستاند در اول روز یا اول شب یا اول هفته ی...