کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حمله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حمله
لغتنامه دهخدا
حمله . [ ح َ م َ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حامل : حملةالعرش ؛ بردارندگان عرش . (مهذب الاسماء). حمله ٔ قرآن : اشراف امتی حملة القرآن .
-
واژههای مشابه
-
حملة
لغتنامه دهخدا
حملة. [ ح َ ل َ ] (ع اِ) آهنگ بر دشمن در جنگ . (منتهی الارب ). صولت : بهر حمله ای قارن رزم سازبیفکند صد گرد گردن فراز.فردوسی .بیک حمله از جایشان بگسلدچو بگسستشان بر زمین کی هلد. فردوسی .- حمله آوردن ؛ حمله بردن :یکی حمله آورد کافور سخت بر آن بارورخس...
-
حملة
لغتنامه دهخدا
حملة. [ ح ِم ْ / ح ُ ل َ ] (ع مص ) نقل کردن و رفتن از جایی بجایی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
پیل حمله
لغتنامه دهخدا
پیل حمله . [ ح َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) دمان چون فیل . که چون پیل دمد و حمله برد: صیادی سگی معلم داشت ، ازین پهن بری ... پیل حمله ای . (سندبادنامه ص 200).
-
فیل حمله
لغتنامه دهخدا
فیل حمله . [ ح َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) پیل حمله . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه چون پیل دمد و سخت حمله کند.
-
واژههای همآوا
-
همله
لغتنامه دهخدا
همله . [ هَِ ل َ ] (اِخ ) قریه ای است به چهارفرسنگی میان جنوب و مغرب منامه . (فارسنامه ٔ ناصری ). در بحرین است .
-
جستوجو در متن
-
حملات
لغتنامه دهخدا
حملات . [ ح َ م َ ] (ع اِ) ج ِ حملة. رجوع به حملة شود.
-
صیال
لغتنامه دهخدا
صیال . (ع مص ) حمله کردن بر حریف و زیادتی نمودن . || به یکدیگر حمله آوردن . || برجستن . (منتهی الارب ).
-
وبوبة
لغتنامه دهخدا
وبوبة. [ وَب ْ وَب َ ] (ع مص ) آماده به حمله شدن در جنگ . (منتهی الارب ). آماده گردیدن برای حمله در جنگ . (ناظم الاطباء).
-
تدافعی
لغتنامه دهخدا
تدافعی . [ ت َ ف ُ ] (ص نسبی ) منسوب به تدافع. - حمله ٔ تدافعی ؛ مقابل حمله ٔ تهاجمی .
-
شرحوف
لغتنامه دهخدا
شرحوف . [ ش ُ] (ع ص ) آماده ٔ حمله بر دشمن . (منتهی الارب ). کسی که مستعد و آماده بر حمله ٔ دشمن بود. (ناظم الاطباء).
-
مباسلة
لغتنامه دهخدا
مباسلة. [ م ُ س َ ل َ ] (ع مص ) حمله کردن در حرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حمله کردن در جنگ . (ناظم الاطباء).