کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حلمة
لغتنامه دهخدا
حلمة. [ ح َ ل ِ م َ ] (ع ص ) مؤنث حلم است . (منتهی الارب ). رجوع به حلم شود.
-
تحالم
لغتنامه دهخدا
تحالم . [ ت َ ل ُ ] (ع مص ) حلم نمودن بی حلم . (زوزنی ) (آنندراج ). حلم نمودن از خود که نباشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). خواب جعل کردن . (ناظم الاطباء).
-
نابردباری
لغتنامه دهخدا
نابردباری . [ ب ُ ] (حامص مرکب ) مقابل بردباری . خلاف حلم . تیزمغزی . آتش سری .
-
حلیمی
لغتنامه دهخدا
حلیمی . [ ح َ ] (حامص ) حلم و بردباری : و این غایت حلیمی باشد. (تاریخ بیهقی ).
-
نواجذ
لغتنامه دهخدا
نواجذ. [ ن َ ج ِ ] (ع اِ) ج ِ ناجذ. دندانهای سپسین . اضراس حلم . دندانهای عقل . رجوع به ناجذ شود.
-
شوقلة
لغتنامه دهخدا
شوقلة. [ ش َ ق َ ل َ ] (ع مص ) بردبار شدن و صاحب حلم شدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
غریز
لغتنامه دهخدا
غریز. [ غ َ ] (اِ) به معنی حلم و بردباری باشد که ترک انتقام است از بدی . (برهان قاطع) (آنندراج ).
-
نرم ساری
لغتنامه دهخدا
نرم ساری . [ ن َ ] (حامص مرکب ) بردباری . حلم . نرم سار بودن . رجوع به نرم سار شود.
-
محالمة
لغتنامه دهخدا
محالمة.[ م ُ ل َ م َ ] (ع مص ) با کسی حلم برزیدن . (المصادر زوزنی ). با کسی دوستی برزیدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
بوند
لغتنامه دهخدا
بوند. [ ب ُ وُ ] (اِ) نرمی و ملایمت و مسالمت و حلم . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). آهستگی . (برهان ) (جهانگیری ) (رشیدی ) (انجمن آرا).
-
چرب نرمی
لغتنامه دهخدا
چرب نرمی . [ چ َ ن َ ] (حامص مرکب ) نرمی و ملایمت و حلم و نرمدلی . || نزاکت و لطافت . (ناظم الاطباء).
-
حلوم
لغتنامه دهخدا
حلوم . [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حِلم ، به معنی آهستگی و بردباری و عقل . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
خیال طیف
لغتنامه دهخدا
خیال طیف . [ خ َ / خیا ل ِ طَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حلم . آنچه در خواب بینند. رؤیا.
-
خونسردی
لغتنامه دهخدا
خونسردی . [ س َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی خون سرد. (یادداشت مؤلف ). || حلم . شکیبایی . بردباری . مقابل خون گرمی .
-
خلم
لغتنامه دهخدا
خلم . [ خ ِ ] (اِ) خشم . غضب . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء) : کفر جهل است و قضای کفر علم هر دو یک کی باشد آخر خلم و حلم . مولوی .ایمنان را من بترسانم بخلم خائفان را ترس بردارم ز حلم . مولوی .خلم بهتر از چنین حلم ای خداکه کند از نور ایمانم جدا. مولو...