کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حلمة
لغتنامه دهخدا
حلمة. [ ح َ ل َ م َ ](ع اِ) سر پستان و آن دو باشد. || گیاه سعدان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گیاهی است دیگر. || کنه ٔ خرد. (منتهی الارب ). یکی حَلَم و آن کنه ٔ خرد است . (از مهذب الاسماء). || کنه ٔ بزرگ . و این لغت از اضداد است . رجوع به حلم شود....
-
حلمة
لغتنامه دهخدا
حلمة. [ ح َ ل ِ م َ ] (ع ص ) مؤنث حلم است . (منتهی الارب ). رجوع به حلم شود.
-
واژههای همآوا
-
هلمة
لغتنامه دهخدا
هلمة. [ هَِ ل ْ ل َ م َ ] (ع ص ) مؤنث هِلَّم .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هِلَّم شود.
-
جستوجو در متن
-
حلمات
لغتنامه دهخدا
حلمات . [ ح َ ل َ ] (ع اِ) ج ِ حَلَمَة. (منتهی الارب ) (از مهذب الاسماء). رجوع به حلمة شود.
-
کوده ٔ پستان
لغتنامه دهخدا
کوده ٔ پستان . [ دَ / دِ ی ِ پ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حُلمه . سر پستان . (از ناظم الاطباء؛ ذیل کوده ).
-
قمنانة
لغتنامه دهخدا
قمنانة. [ ق َ ن َ ] (ع اِ) کنه ٔ نوزاد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و سپس به نام حمنانة و سپس قراد و سپس حَلَمَه گردد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
حلمتان
لغتنامه دهخدا
حلمتان . [ ح َ ل َ م َ ](ع اِ) حس بویها بدان دو فزونی است که چون دو سر پستان از پیش دماغ بیرون آمده است و طبیبان او را حلمتان گویند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به حلمة شود.
-
حمن
لغتنامه دهخدا
حمن . [ ح َ ] (ع اِ) حَمنان . کنه های ریزه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). حمنة یکی آن . (منتهی الارب ). اول قمقامه است که بسیار خرد و کوچک است سپس حمن و حمنانة سپس قراد سپس حلمة سپس عل و طِلح . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
اقطف
لغتنامه دهخدا
اقطف . [ اَ طَ ] (ع ن تف ) نیک برنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در مثل گویند: اقطف من ذرة، اقطف من حلمة، اقطف من ارنب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).فلان از مورچه و خرگوش بهتر میبرد. (ناظم الاطباء).
-
حمنان
لغتنامه دهخدا
حمنان . [ ح َ ] (ع اِ) حمن . کنه های ریزه . (منتهی الارب ). حمنانة یکی آن . (منتهی الارب )(اقرب الموارد). کنه ٔ خرد. (مهذب الاسماء). اول آن را قمقامه گویند که کنه بسیار خرد و کوچک است سپس حمنان سپس قراد سپس حلمه سپس عل و طلح . || انگوریست خرددانه در ...
-
حلم
لغتنامه دهخدا
حلم . [ ح َ ل َ ] (ع مص ) بسیار کنه گردیدن شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || تباه شدن پوست و کرم افتادن در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) کنه خواه بزرگ باشد خواه خرد. (ناظم الاطباء). قراد و بشیرازی کنه گویند. کنه ٔ خرد. (از مهذب الاسماء). و...
-
عزوب
لغتنامه دهخدا
عزوب . [ ع ُ ] (ع مص ) پنهان گردیدن و دور رفتن و دور شدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). دور شدن . (دهار). دور شدن و غایب گشتن و مخفی شدن . (از اقرب الموارد): عزب عنه حلمه ؛ بردباریش از وی دور شد و بردباری نکرد. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). |...
-
ثؤلول
لغتنامه دهخدا
ثؤلول . [ ث ُءْ ] (ع اِ) آژخ . واروک . وارو. (زمخشری ). بالو. پالو. زَرَک . زَلق . مهک . زگیل . گندمه . بژه ٔ سپید پوست تن . ورمهای کوچکی بسیار سخت و مانند نخود یا کوچکتر از آن و گرد و پاره ای از ارباب لغت گویند ثولول بدون همزه است و باید بجای تلفظ ...