کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلقهقرمزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قرمزی
لغتنامه دهخدا
قرمزی . [ ق ِ م ِ ] (ص نسبی ) نسبت است به قرمز. آنچه رنگش سرخ باشد. (از اقرب الموارد).- قرمزی روز ؛ کنایه از شفقی است که پیش از طلوع آفتاب و بعد از صبح به هم رسد. (مجموعه ٔ مترادفات ص 272).
-
حلقه
لغتنامه دهخدا
حلقه . [ ] (اِخ ) (بمعنی حصه و نصیب ) یکی از شهرهای لاویان که بواسطه اشیر منسوب بود و گویا همان یرقه حالیه باشد و آن دهی است که بمسافت هفت میل بشمال شرقی عکا واقع است . (از قاموس کتاب مقدس ).
-
حلقه
لغتنامه دهخدا
حلقه . [ح َ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودحله ٔ بخش گناوه ٔ شهرستان بوشهر. ناحیه ای است واقع در جلگه و گرمسیرو مرطوب . دارای 150 تن سکنه میباشد. از رودحله مشروب میشود. محصولاتش غلات ، اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است . (فرهنگ جغراف...
-
حلقة
لغتنامه دهخدا
حلقة. [ ح َ ق َ ] (ع اِ) حلقه . هر چیز مدور بشکل دایره . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). هر چیز گرد چون حلقه ٔ آهن و حلقه ٔ نقره و حلقه ٔ طلا. || مردمی که گرد هم دائره وار اجتماع کنند. (از اقرب الموارد) : در حلقه ٔ ما ز راه افسوس گه رقص کند گهی زمی...
-
حلقة
لغتنامه دهخدا
حلقة. [ ح َ ل َ ق َ ] (ع اِ) ج ِ حالق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حالق شود.
-
حلقة
لغتنامه دهخدا
حلقة. [ ح ِ ق َ ] (ع مص ) برای نوع و حالت است از حلق ، چون جِلسة از جلوس . (منتهی الارب ). رجوع به حلق شود.
-
قرمزی باغ
لغتنامه دهخدا
قرمزی باغ . [ ق ِ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه در 39 هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 45 هزارگزی شمال راه ارابه رو تکاب به شاهین دژ. موقع جغرافیایی آن کوهستانی معتدل . سکنه ٔ آن 104 تن . آب آن از چشمه . محصولات آن...
-
قرمزی بلاغ
لغتنامه دهخدا
قرمزی بلاغ . [ ق ِ م ِ ب ُ ] (ارخ ) دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه . در 49 هزارگزی جنوب خاوری مراغه و 13 هزارگزی شمال خاوری راه ارابه رو میاندوآب به شاهین دژ. موقع جغرافیایی آن دره ٔ معتدل ، مالاریائی . سکنه ٔ آن 104تن . آب آن از قوریچا...
-
قرمزی خلیفه
لغتنامه دهخدا
قرمزی خلیفه . [ ق ِم ِ خ َ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه در 14 هزارگزی شمال باختری میاندوآب و 5 هزارگزی باختر ارابه رو میاندوآب به بناب . موقع جغرافیایی آن جلگه ٔ معتدل مالاریائی . سکنه ٔ آن 400 تن . آب آن از زر...
-
باده ٔ قرمزی
لغتنامه دهخدا
باده ٔ قرمزی . [ دَ / دِ ی ِ ق ِ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شراب سرخ رنگ قرمز (تحقیق قرمز در اصطلاح قرمز در مبحث قاف بیاید). ملاطغرا در توحید گوید : ازو جوش در باده ٔ قرمزی وزو دیگ خم گرم لعلی پزی .(از آنندراج ).
-
حلقه ٔ آبگون
لغتنامه دهخدا
حلقه ٔ آبگون . [ ح َ ق َ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آسمان است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ).
-
حلقه بسته
لغتنامه دهخدا
حلقه بسته . [ ح َ ق َ ب َ ت ِ ] (اِخ )دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فومن . واقع در جلگه و معتدل و مرطوب و مالاریائی است . سکنه ٔآن 109 تن است . آب آن از رودخانه ٔ شاخ زر. و محصول آن برنج و ابریشم و شغل اهالی زراعت و ذغال فروشی است . راه...
-
حلقه دام
لغتنامه دهخدا
حلقه دام . [ ح َ ق َ / ق ِ ] (اِ مرکب ) دامی باشد که از موی دم اسب سازند و بر سر راه کبک گذارند تا پای او بر آن بند شود. (برهان ) (آنندراج ). || روپاکی نیز گویند که آنرا مانند دام بافته باشند. (برهان ).
-
حلقه زن
لغتنامه دهخدا
حلقه زن . [ ح َ ق َ / ق ِ زَ ] (نف مرکب ) طالب فتح باب . گدا. کوبنده ٔ حلقه . آنکه حلقه بر در کوبد : حلقه زن خانه بدوش توایم چون در تو حلقه بگوش توایم . نظامی .پس مثال تو چو آن حلقه زنی است کز درونش خواجه گوید خواجه نیست . مولوی .سرهاست درین سودا چون...
-
حلقه زنان
لغتنامه دهخدا
حلقه زنان . [ ح َ ق َ / ق ِ زَ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) حلقه زننده . در حال حلقه زدن : او بتحیر چو غریبان راه حلقه زنان بر در آن بارگاه .نظامی .