کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حلز
لغتنامه دهخدا
حلز. [ ح َ ] (ع مص ) پوست بازکردن از چوب . و همچنین حلزالادیم ؛ بازکردن پوست جانوران . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
حلز
لغتنامه دهخدا
حلز. [ ح ِل ْ ل ِ ] (ع ص ) مرد بدخوی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بخیل . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). مذکر ومؤنث در این یکسان بود. (مهذب الاسماء). || کوتاه . قصیر. || (اِ) بوم . (منتهی الارب ) (اقرب المو...
-
واژههای همآوا
-
هلض
لغتنامه دهخدا
هلض . [ هََ ](ع مص ) برکشیدن چیزی را و برکندن . (منتهی الارب ). برکندن ، چنانکه گیاه را از زمین . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
حلزة
لغتنامه دهخدا
حلزة. [ ح ِل ْ ل ِ زَ ] (ع ص ) مؤنث حلز، در همه ٔ معانی . (منتهی الارب ). || یکی حِلِّز. (اقرب الموارد). رجوع به حلز شود. || (اِ) کرمی است . (منتهی الارب ). رجوع به حلزون شود.