کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حلال و طیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نمک حلال
لغتنامه دهخدا
نمک حلال . [ ن َ م َ ح َ ] (ص مرکب ) مقابل نمک حرام . (از آنندراج ). صادق . امین . باوفا. راست . درست . باصداقت . (ناظم الاطباء). نمک به حلال . شاکر. حق شناس : ندیده ای ز حریفان بزم کس واله نمک حلال تری از شراب انگوری .واله (از آنندراج ).
-
جفت حلال
لغتنامه دهخدا
جفت حلال . [ ج ُ ت ِ ح َ ] (اِ مرکب ) رجوع به جفت شود.
-
خون حلال
لغتنامه دهخدا
خون حلال . [ ح َ ] (ص مرکب ) خون مباح . (آنندراج ). آنکه ریختن خون او جایز است .
-
جستوجو در متن
-
اطیاب
لغتنامه دهخدا
اطیاب . [ اَطْ ] (ع اِ) ج ِ طیب . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به طیب شود. ج ِ طیب ، بوی خوش و حلال . (آنندراج ).- سلالةالاطیاب ؛ سلاله و ذریه ٔ پاکان .
-
کسب
لغتنامه دهخدا
کسب . [ ک َ / ک ِ ] (ع اِ) ورز. یقال فلان طیب الکسب ؛ یعنی فلان پاک ورز است و حلال است کسب فلان . (از ناظم الاطباء).
-
نعیم پاک
لغتنامه دهخدا
نعیم پاک . [ ن َ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از اعمال شایسته است که طاعت و عبادت باشد. (برهان قاطع). || نعمت و روزی حلال و طیب و طاهر. رجوع به نعیم شود.
-
طیب
لغتنامه دهخدا
طیب . (ع ص ، اِ) بوی خوش . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). خوشبوی . عطر. بوی . داود ضریر انطاکی گوید: طیب ، بر هر شی ٔ که بوی خوش داشته باشد اطلاق میگردد مانند مشک و عنبر و غالیه و مانند آن . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ج 1 ص 240). طیب ، ادویه ٔ خوشبوی ...
-
طیب
لغتنامه دهخدا
طیب . [ طَی ْ ی ِ ] (ع ص ) پاک . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ). پاکیزه . طاهر. قوله تعالی : و هدوا الی الطیب من القول (قرآن 24/22) و ایشان را راه نمائید بگفتار پاک ، و هو قول لااله الااﷲ. (تفسیر ابوالفتوح ). ایضاً قوله تعالی : الیه یصعد الکلم الطیب (...
-
تطیاب
لغتنامه دهخدا
تطیاب . [ ت َ ] (ع مص ) خوش شدن و خوشبوی شدن و پاکیزه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). خوشمزه و پاک و پاکیزه گردیدن و حلال شدن . || گیاه ناک گردیدن زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خوش کردن و پاک و پاکیزه ساختن نفس و جز آن را. (ا...
-
اطابة
لغتنامه دهخدا
اطابة. [ اِ ب َ ] (ع مص ) خوش کردن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خوش کردن . (تاج المصادر بیهقی ). چیزی را خوش کردن . (از اقرب الموارد). || خوشبوی گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). خوشبوی ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاط...
-
خبیث
لغتنامه دهخدا
خبیث . [ خ َ ] (ع ص ) پلید. ناپاک .ضد طیب . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (تاج العروس ) (متن اللغة). ج ، خُبُث ، خُبَثاء، اَخباث ، خَبَثَه ،خَبیثون . جج ، اخابیث : قل لایستوی الخبیث والطیب ولو اعجبک کثرة الخبیث . (قرآن 100/5). ماکان اﷲ لیذر المؤم...
-
طیبات
لغتنامه دهخدا
طیبات . [ طَی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ طیبة که تأنیث طیب است . یعنی خوشیها، و در تمام معانی با طَیّب متفق میباشد. چیزهای پاکیزه ، و قوله تعالی : و رزقکم من الطیبات ؛ روزی کرد (خدای تعالی ) شما را از ملاذ و مشهیات حلال و پاکیزه . (قرآن 72/16، از تفسیر ...
-
اطیب
لغتنامه دهخدا
اطیب . [ اَطْ ی َ ] (ع ن تف ) اسم تفضیل از طاب و مؤنث آن طوبی است . (از متن اللغة). ج ، اَطایِب . (اقرب الموارد). رجوع به اطایب شود. خوشبوتر. (آنندراج ) (غیاث ). خوشبوی تر. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ): و اذا عتق السوس ... تسوس و تثقب غیر انه یکون ح...
-
احرام
لغتنامه دهخدا
احرام . [ اِ ] (ع مص ) آهنگ حج کردن . || بحرمت شدن . در حرمتی که هتک آن روا نیست درآمدن . || حرام بکردن . (تاج المصادر). || به ماههای حرام درآمدن . در ماه حرام شدن . (تاج المصادر). || در حرم مکه یا مدینه درآمدن . در حرم شدن . (تاج المصادر). || اِحرام...