کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حقیقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حقیقی
لغتنامه دهخدا
حقیقی . [ ح َ] (ص نسبی ) منسوب بحقیقت . راست . راستین . مقابل ِ مجازی . || معنی حقیقی لفظ معنی که بار اول کلمه برای آن وضع شده است و چون آن کلمه را شنوی آن معنی متبادر بذهن بود. مقابل ِ معنی مجازی : عشق حقیقی است مجازی مگیراین دم شیر است ببازی مگیر. ...
-
واژههای مشابه
-
عشق حقیقی
لغتنامه دهخدا
عشق حقیقی . [ ع ِ ق ِ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح فلاسفه و متصوفه ، محبة اﷲ و صفات و افعال اوست . (از فرهنگ علوم عقلی ). الفت رحمانی و الهام شوقی است و ذات حق که واجد تمام کمالات است و عاقل و معقول بالذات است عاشق و معشوق است . و بالجمله ...
-
زمان حقیقی
لغتنامه دهخدا
زمان حقیقی . [ زَ ن ِ ح َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) و آن زمانی که دو طرف آن مطابق حال حدوث وفنا متزمن باشد، مانند بودن مردم در مدت عمر خود. وغیر حقیقی بود و آن زمانی بود بزرگتر از آن ، مانند بودن مردم در هزاره ٔ فلان یا در دور فلان و آن را زمان عام خو...
-
واحد حقیقی
لغتنامه دهخدا
واحد حقیقی . [ ح ِ دِ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) همان واحد جوهری است . رجوع به واحد جوهری شود.
-
جزئی حقیقی
لغتنامه دهخدا
جزئی حقیقی . [ ج ُ ی ِ ح َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مفهومی که صرف تصور آن از اشتراک در آن ابا کند مانند شخص زید. و بدان جهت آنرا جزئی گویند که جزئی بودن هر چیزی بنسبت آن است به کلی خود و کلی یک جزء از جزئی است و بنابراین منسوب است به جزء و منسوب به ج...
-
تأنیث حقیقی
لغتنامه دهخدا
تأنیث حقیقی . [ ت َءْ ث ِ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) که حقیقةً مؤنث باشد در مقابل تأنیث مجازی . و آن بر دو قسم است لفظی و معنوی . حقیقی لفظی همچون فاطمة و حقیقی معنوی همچون زینب . رجوع به تأنیث و دیگر ترکیب های آن شود.
-
حقیقی صوفی
لغتنامه دهخدا
حقیقی صوفی . [ ح َ قی قی ِ ] (اِخ ) از قدمای شعراست و در لغتنامه ٔ اسدی به ابیات زیرین از او استشهاد شده است :در یکی زاویه بحال بجست تا سحرگاه نعره از کاغک .تا خمره بود نام پنیرک نبری هیچ معقود و مغما بزنی طعنه که بگذار(؟)آهی کن و زین جای بجه گرد برا...
-
افق حقیقی
لغتنامه دهخدا
افق حقیقی . [ اُ ف ُ ق ِ ح َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آن است از فلک که بدو آن سطح رسد که موازی است افق حسی را و مرکز زمین را بگذرد. و میان هر دو افق [حسی وحقیقی ] بس چیز نبود چون کره ای بزرگ باشد ولیکن ناپیدا شود. و چون کره خود بود آنچه میان هر دو ا...
-
جستوجو در متن
-
وقوعی
لغتنامه دهخدا
وقوعی . [ وُ ] (ص نسبی ) حقیقی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
لهراسب
لغتنامه دهخدا
لهراسب . [ ل ُ ] (اِ) اعتدال حقیقی . (برهان ).
-
زیرک آمیغی
لغتنامه دهخدا
زیرک آمیغی . [ رَ ] (ص مرکب ) یعنی حکیم حقیقی و مراد از حضرت یزدان است . (انجمن آرا) (آنندراج ). خردمند حقیقی و براستی . (ناظم الاطباء).
-
وندسار
لغتنامه دهخدا
وندسار. [ وَ ] (اِ) مرکز، و آن نقطه ٔ وسط حقیقی دایره است . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
هابیغی
لغتنامه دهخدا
هابیغی . (ص ) به معنی حقیقی باشد که درمقابل مجازی است . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا).