کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حقنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حقنة
لغتنامه دهخدا
حقنة. [ ح َ ن َ ] (ع اِ) نوعی از درد شکم . ج ، اَحقان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
حقنة
لغتنامه دهخدا
حقنة. [ ح ُ ن َ ] (ع مص ) فروبردن مایعی از مخرج زیرین به معده تا سده ها و بادها بگشاید. با دستور یعنی محقنه از فروسوی مایعی را به معده درآوردن . احتقان . تنقیه کردن . اماله کردن . || (اِ) داروی ریختنی با محقنه . هر دوا که بیمار را از زیر دهند. (اقرب ...
-
جستوجو در متن
-
احقان
لغتنامه دهخدا
احقان . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حَقنة.
-
تنقیه دادن
لغتنامه دهخدا
تنقیه دادن . [ ت َ ی َ / ی ِ دَ ] (مص مرکب ) مسهل دادن و حقنه دادن . (ناظم الاطباء). رجوع به تنقیه شود.
-
حکیم باشی
لغتنامه دهخدا
حکیم باشی . [ ح َ ] (اِ مرکب ) رئیس اطباء دربار شاهی یا امیری . || خطاب و عنوانی که به لحاظ احترام بهر طبیبی میدادند.- امثال :حکیم باشی را دراز کنید ؛ گویند برای امیری ترک که شکم درد داشت ، طبیبی حاضر آوردند و اوتجویز حقنه کرد، امیر پرسید: حقنه چیست...
-
اماله ٔ فرنگی
لغتنامه دهخدا
اماله ٔفرنگی . [ اِ ل َ / ل ِ ی ِ ف َ رَ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) دستگاه تنقیه . حقنه . رجوع به اماله شود.
-
حقن
لغتنامه دهخدا
حقن . [ ح ُ ق َ ] (ع اِ) ج ِ حقنه . (مهذب الاسماء) : و من احتاج الی ان یجعل الحنظل فی شی ٔ من الحقن القاه فی طبیخ الحقنة صحیحا غیر مکسور. (ابن البیطار).
-
شیشه اماله
لغتنامه دهخدا
شیشه اماله . [ شی ش َ / ش ِ اِ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) دستور. شیشه که یک سر تنگ و دیگر سر فراخ دارد و با آن حقنه کنند. محقنه از شیشه . (یادداشت مؤلف ).
-
سکپستان
لغتنامه دهخدا
سکپستان . [ س َ پ ِ ] (اِ مرکب ) سگپستان . سپستان . سفستان . دبق : حقنه ٔ دیگر قولنج بلغمی رابگیرند حلبه و تخم کتان ... عناب و سکپستان از هریکی سی عدد. (ذخیره خوارزمشاهی ). رجوع به سپستان شود.
-
سیم روپوش
لغتنامه دهخدا
سیم روپوش . [ م ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سیم دغل . سیم قلب . سیم ناقص . (آنندراج ) : دوای حقنه ٔ افلاک سیم روپوش است امید بر در او بیهده مبر رنجور.حکیم شرف الدین شفایی (از آنندراج ).
-
شوراب زیتون
لغتنامه دهخدا
شوراب زیتون . [ ب ِ زَ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) این ترکیب را صاحب ذخیره ٔ خوارزمشاهی آورده است و گوید: شوراب زیتون و آب با نفط سیاه آمیخته حقنه کنند [ برای بیرون آوردن کرمهای معده ]. (یادداشت مؤلف ).
-
محقن
لغتنامه دهخدا
محقن . [ م ِ ق َ ] (ع اِ) مشک که در آن شیر دوشیده بر شیر (لبن ) خفته ریزند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || لوله ای که بر سر خریطه ٔ چرم بسته بدان حقنه کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
محقنة
لغتنامه دهخدا
محقنة. [ م ِ ق َ ن َ ] (ع اِ) ابزاری که بدان حقنه می کنند. (ناظم الاطباء). دستور. شیشه ٔ اماله .(یادداشت مرحوم دهخدا). ایریگاتور : اگر قرحه کهن بود، نخست رحم بباید شست به ماءالعسل به محقنه و زراقه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
-
داخلی
لغتنامه دهخدا
داخلی . [ خ ِ ] (ص نسبی ) منسوب به داخل ، درونی . مقابل خارجی و بیرونی . اندرونی . باطنی .- استعمال داخلی ؛ خوردن و آشامیدن و حقنه (در دوا) .مقابل استعمال خارجی ، که اندرونی است . رجوع به داخلة شود.