کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حقاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حقا
لغتنامه دهخدا
حقا. [ ح َق ْ قا ] (ع ق ) قسم بحق . سوگند با خدای . بخدا قسم . بحق حق . بحق خدا : حقا که ندارد بر او دنیاقیمت واﷲ که ندارد بر او گیتی مقدار. فرخی .ور خواجه ٔ اعظم قدحی کمتر خواهدحقا که میش مه دهی و هم قدحش مه . منوچهری .این شعر که در مدح تو امروز بخو...
-
حقا
لغتنامه دهخدا
حقا. [ ح ِ ] (اِخ ) حقاء. نام موضعی به نعمان از منازل هذیل . (معجم البلدان ).
-
واژههای همآوا
-
هقع
لغتنامه دهخدا
هقع. [ هََ ] (ع مص ) داغ کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
هقع
لغتنامه دهخدا
هقع. [ هََ ق َ] (ع مص ) سخت گشن خواه گردیدن ناقه . (منتهی الارب ).
-
هقع
لغتنامه دهخدا
هقع. [ هََ ق ِ ] (ع ص ) آزمند و حریص . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
حق ا
لغتنامه دهخدا
حق ا. [ ح َق ْ قُل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح فقه ) امری که مخالفت آن اجراء حد یا تعزیرایجاب کند. مقابل حق الناس . رجوع به ماده ٔ حق شود.
-
حقا
لغتنامه دهخدا
حقا. [ ح َق ْ قا ] (ع ق ) قسم بحق . سوگند با خدای . بخدا قسم . بحق حق . بحق خدا : حقا که ندارد بر او دنیاقیمت واﷲ که ندارد بر او گیتی مقدار. فرخی .ور خواجه ٔ اعظم قدحی کمتر خواهدحقا که میش مه دهی و هم قدحش مه . منوچهری .این شعر که در مدح تو امروز بخو...
-
حقا
لغتنامه دهخدا
حقا. [ ح ِ ] (اِخ ) حقاء. نام موضعی به نعمان از منازل هذیل . (معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
بینی و بین ا
لغتنامه دهخدا
بینی و بین ا. [ ب َ وَ ب َ نَل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) میان من و خدا. بین خود و بین خدا. حقاً. براستی . (یادداشت مؤلف ).
-
بینی و بینک
لغتنامه دهخدا
بینی و بینک . [ ب َ وَ ب َ ن َ ک َ ] (ع ق مرکب ) میان من و تو. بین من و تو. حقاً. راستی .
-
بطلانی
لغتنامه دهخدا
بطلانی . [ ب ُ ] (از ع ، حامص ) فساد. کذب : حقا که دروغ داستانیست بطلانی داستان ببینم .خاقانی .
-
براستی
لغتنامه دهخدا
براستی . [ ب ِ ] (ق مرکب ) (از: ب + راستی ) حقاً. (یادداشت مؤلف ). الحق . (یادداشت مؤلف ).
-
جیر
لغتنامه دهخدا
جیر. [ ج َ رِ / ج َ رَ ] (ع اِ) بلی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). آری . (منتهی الارب ). || حقاً. (منتهی الارب ) (اقرب از صحاح ).