کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حفنة
لغتنامه دهخدا
حفنة. [ ح َ ن َ ] (ع اِ) یک مشت از طعام . مشتی از گندم و جو و جز آن . یا دو مشت وقتی که هر دو کف بهم آورده باشند. (منتهی الارب ). پری یک مشت . مقداری که در کف دستی فراهم کرده گنجد. چیز اندک . || گو کف . ج ، حفنات : مارمیت اذ رمیت فتنه ای صدهزاران خرم...
-
حفنة
لغتنامه دهخدا
حفنة. [ ح ُ / ح َ ن َ ] (ع اِ) کریشک . مغاک . سوراخ . (منتهی الارب ). حفرة. (اقرب الموارد). || پُرِ دو مشت . (اقرب الموارد). || کوه . (منتهی الارب ). ج ، حُفَن .
-
جستوجو در متن
-
حفن
لغتنامه دهخدا
حفن . [ ح ُ ف َ ] (ع اِ) ج ِ حُفنة و حِفنة. (منتهی الارب ).
-
حفنات
لغتنامه دهخدا
حفنات . [ ح َ ف َ ](ع اِ) ج ِ حفنه . (منتهی الارب ). رجوع به حفنة شود.
-
قعث
لغتنامه دهخدا
قعث . [ ق َ ] (ع مص ) کم دادن : قعث له من الشی ٔ قعثاً؛ حفن له حفنة، ای اعطاه قلیلاً. (اقرب الموارد). رجوع به قعثة شود.
-
قعثة
لغتنامه دهخدا
قعثة. [ ق َ ث َ ] (ع مص ) کم دادن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): قعث له من الشی ٔ قعثاً و قعثة؛ حفن له حفنة، ای اعطاه قلیلاً. (اقرب الموارد).
-
حفنی
لغتنامه دهخدا
حفنی . [ ] (اِخ )محمدبن سالم بن احمد حفناوی شافعی . ملقب به نجم الدین یا شمس الدین (1101 - 1181 هَ . ق .). از دانشمندان وعرفاست . او در حفنه تولد و پرورش یافت و به قاهره رفت و به حفظ متون اشتغال ورزید. و در تحصیل علوم و فنون همت گماشت تا بمقام افتاء ...