کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفظ كرد (از بر كرد) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حرف حفظ
لغتنامه دهخدا
حرف حفظ. [ ح َ ف ِ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پساوند نگهبانی . شمس قیس گوید: و آن باء و الف و نونی است که در اواخر اسماء معنی نگاه داشتن آن چیز دهد، چنانکه گله بان و باغبان و دربان . (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 177).
-
جستوجو در متن
-
ز بیر
لغتنامه دهخدا
ز بیر. [ زِ ] (ق مرکب ) بمعنی از بر و حفظ و نگاه داشتن به خاطر باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). یاد گرفتن و حفظ کردن . (برهان جامع). ز بر و از یاد و حفظ و به خاطر نگاشته و بیادمانده . (ناظم الاطباء). رجوع به ز بر و بیر و از بر شود.
-
ز بر
لغتنامه دهخدا
ز بر. [ زِ ب َ ] (حرف اضافه + اسم ) مرکب از «ز» مخفف از و «بر» بمعنی بالا: از بالا و از فوق . (فرهنگ نظام ) . || زِ بر از حفظ (مخفف از بر). (فرهنگ نظام ). بمعنی ازبر باشد که حفظ کردن وبیاد گرفتن و بخاطر نگه داشتن است و به این معنی بالفظ کردن و گرفتن ...
-
از بر
لغتنامه دهخدا
از بر. [ اَ ب َ ] (حرف اضافه + اسم ، ص مرکب ) یاد. (مؤید الفضلاء). بیاد گرفتن . (برهان ). بخاطر نگاه داشتن . (برهان ) (غیاث ). حفظ. (جهانگیری ) (برهان ) (مؤید الفضلاء از شرفنامه ). زِ بَر. از بیر. از بَرْم : روزی هزار بار بخواندم کتاب صبرچشمم نبست ...
-
تحفیظ
لغتنامه دهخدا
تحفیظ. [ ت َ ] (ع مص ) یاد دادن کتاب و جز آن کسی را. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). یاد دادن کتاب کسی را. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). یاد دادن کتاب و جز آنرا. (صراح اللغة). || کسی را بر حفظ چیزی داشتن . (مجمل اللغة). واداشتن کسی ...
-
وادار
لغتنامه دهخدا
وادار. (اِمص مرکب ) برانگیختن . بر کاری داشتن . تشویق . || بازایستاده شدن است از رفتار. (آنندراج از فرهنگ ترکتازان ). || بازداشت . منع. نهی . || حفظ. (ناظم الاطباء).
-
برم
لغتنامه دهخدا
برم . [ ب َ ] (اِ) حفظ و از بر کردن و بیاد نگاه داشتن . (برهان ). حفظ که آنرا از بر گویند. (آنندراج ) . بَر.- از برم داشتن ؛ از حفظ داشتن . از بر داشتن . (یادداشت دهخدا) : از مصحف تندی و درشتی نه همانایک سوره برآید که تو از برم نداری . فتوحی مروزی ....
-
رباط
لغتنامه دهخدا
رباط. [ رِ ] (ع مص ) دوام نمودن بر کاری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). مواظبت کردن بر کار. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || نگاه داشتن و ملازمت کردن جای در آمدن دشمن ، ومرابطه مانند آن است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة...
-
از بیر
لغتنامه دهخدا
از بیر. [ اَ ] (حرف اضافه + اسم ، ص مرکب ) از بر. (جهانگیری ) (برهان ). بیاد گرفتن و حفظ. (برهان ) (آنندراج ).- از بیر کردن ؛ از بر کردن . (آنندراج ) : با عطارد بسرخامه سخن داند گفت هر دبیری که بدیوان کند آنرا تقریراز پی رسم درآموختن نامه کنندنامه ٔ...
-
خط بر دیوار کشیدن
لغتنامه دهخدا
خط بر دیوار کشیدن . [ خ َ ب َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) حفظ اعداد کردن . (آنندراج ) : می کشم در حساب وعده ٔ اوخط ز مژگان همیشه بر دیوار. شاپور (از آنندراج ).|| کسی را بخطا و عیب منسوب کردن . (آنندراج ).
-
حفیظ
لغتنامه دهخدا
حفیظ. [ ح َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حفظ. حافظ. (اقرب الموارد). نگاهبان . (مهذب الاسماء) (صراح ). نگهبان . نگهدار. (مهذب الاسماء). نگاهدارنده . رقیب . || موکل . موکل بر چیزی . || یادگیرنده . از بر کننده . || چراننده ٔ گوسفندان و شتران . || کتاب حفیظ؛ لو...
-
غالب برآمدن
لغتنامه دهخدا
غالب برآمدن . [ ل ِ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) غلبه کردن . ظفر یافتن بر. چیره شدن بر: شغرت برجلی فی الغریب ؛ غالب برآمدن مردمان را در حفظ غریب . (از منتهی الارب ).
-
دهون
لغتنامه دهخدا
دهون . [ دَ ] (اِ) حفظ باشد و آن را ازبر و زبر نیز گویند. (جهانگیری ) (از آنندراج ) (از برهان ). حفظ و یاد. (ناظم الاطباء) (از شرفنامه ٔ منیری ).- از دهون خواندن ؛ از بر خواندن . (ناظم الاطباء) : آنکه مدح شاه خواند از دهون از دهانش بوی مشک آید برون ...
-
لیس پرده
لغتنامه دهخدا
لیس پرده . [ پ َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) (در درشکه ) لیس . پرده ٔ چرمین درشکه و جز آن که بر روی پایها کشند حفظ از سرما یا برف و باران را.