کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حفاظت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حفاظت
لغتنامه دهخدا
حفاظت . [ح ِ ظَ ] (مص ) مصدری بدین صورت در لغت نامه های عرب دیده نشد لکن کلمه ٔ حق الحفاظة به معنی سود ربح ربوی باگروگان منقول در این اواخر مصطلح شده است . از مصدرهای مجعول است و در کتب لغت وجود ندارد. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز، سال اول ، شماره...
-
جستوجو در متن
-
خفارة
لغتنامه دهخدا
خفارة. [ خ َ رَ ] (ع اِمص ) حفاظت نخل از فساد. || حفاظت کشت از پرندگان . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
گاوبانی
لغتنامه دهخدا
گاوبانی . (حامص مرکب ) حفاظت گاو کردن . یاری کردن گاو. صاحب و مالک گاو بودن . نگاهداری گاو کردن .
-
دشتبانی
لغتنامه دهخدا
دشتبانی . [ دَ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل دشتبان . حفاظت دشت : بیابانیان پهلوانی کنندملکزادگان دشتبانی کنند.نظامی .
-
شکاربان
لغتنامه دهخدا
شکاربان . [ ش ِ ] (ص مرکب )حافظ شکار. نگهدار شکار. که نگاهبانی و حفاظت شکارگاه کند: قَسْوَر؛ شکاربان تیرانداز. (منتهی الارب ).
-
باسیدن
لغتنامه دهخدا
باسیدن . [ دَ ] (مص ) پاسیدن . حراست . حفاظت کردن . (آنندراج ). محافظت کردن . حراست کردن . (ناظم الاطباء). و رجوع به پاسیدن شود.
-
بدرقگی
لغتنامه دهخدا
بدرقگی . [ ب َ رَ ق َ / ق ِ ] (حامص ) نگهبانی . حفاظت . خفارة؛ بدرقگی . (منتهی الارب ).
-
حرم
لغتنامه دهخدا
حرم . [ ح ُ / ح ِ ] (ع اِ) احرام به حج . (منتهی الارب ). || حیض . || اهل و عیال مرد.حرمة. || حرمت که حفاظت آن واجب دانند.
-
حمیت
لغتنامه دهخدا
حمیت . [ ح ِ ی َ ] (ع مص ) حمیة. پرهیز نمودن . (منتهی الارب ) (غیاث ). || حفاظت و نگاه داشتن . (غیاث ) (منتخب ) (صراح ).
-
خوکبانی
لغتنامه دهخدا
خوکبانی . (حامص مرکب ) خوک چرانی . || حفاظت خوک . نگاهداری خوک . مواظبت خوک . خوکوانی .
-
کلاءة
لغتنامه دهخدا
کلاءة. [ ک ِ ءَ ] (ع مص ) نگاهبانی کردن . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ). حراست . حفاظت . (غیاث ) نگاه داشتن . (دهار). در ترجمان القرآن بدین معنی به فتح کاف آمده است . و رجوع به همین کتاب و کلأت شود. || (اِمص ) حفاظت و پناه : اذهب فی کل...
-
نطر
لغتنامه دهخدا
نطر. [ ن َ ] (ع مص ) باغبانی نمودن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نخلستان و موستان و کشتزار را حفاظت کردن . (از اقرب الموارد). بیدار ماندن و پاسداری کردن موستان و زراعت را. (از المنجد). نطارة. (اقرب الموارد) (المنجد) (ناظم الاطباء)...
-
گداخانه
لغتنامه دهخدا
گداخانه . [ گ َ / گ ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) محلی که برای پذیرائی گدایان تهیه شود. خانه ٔ گدایان . جائی که برای حفاظت گدایان آماده شده باشد. دارالمساکین .
-
جندار
لغتنامه دهخدا
جندار. [ ج ِ ] (معرب ، اِ) معرب جاندار. سربازی که مأمور حفاظت فرمانده قشون ، حاکم و جز آنان است . نگهبان . ج ، جنادره . (فرهنگ فارسی معین ).