کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حظیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حظیة
لغتنامه دهخدا
حظیة. [ ح َی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث حظی . بهره مند. دولتی . (منتهی الارب ). بخت ور. بختیار. کسی که مردم او را دوست دارند و مقام او بزرگ شمارند. (اقرب الموارد). || کنیزک که از زن پنهان دارند. (مهذب الاسماء). کنیزی که نزد پادشاه گرامی است . (اقرب ال...
-
حظیة
لغتنامه دهخدا
حظیة. [ ح ُ ظَی ْ ی َ ] (ع اِ) تیر کوتاه بی پیکان . (منتهی الارب ). تیر کوتاه بقدر یک ذراع بدون پیکان . (از اقرب الموارد).- امثال :احدی حظیات لقمان ؛ یضرت لمن یعرف بالشراره ثم جأت منه صالحة. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
حذیة
لغتنامه دهخدا
حذیة. [ ح َ ذی ی َ ] (اِخ ) نام موضعی مرتفع بقرب مکه . در شعر ابی قلابة پشته ٔ سنگی است نزدیک مکه . (معجم البلدان ).
-
حذیة
لغتنامه دهخدا
حذیة. [ ح َ ذی ی َ ] (ع اِ) بهره ای از غنیمت . (منتهی الارب ). || عطیة. (معجم البلدان ).
-
حذیة
لغتنامه دهخدا
حذیة. [ ح ِذْ ی َ ] (ع اِ) پاره ای گوشت بدرازا بریده . || بهره ای از غنیمت . || پاره ای از هر چیزی . و در حدیث است : انها [ ای فاطمة (ع ) ] حذیة منی .
-
حذیة
لغتنامه دهخدا
حذیة. [ ح ُذْ ی َ ] (ع اِ) پاره ٔ گوشت . (مهذب الاسماء). حذوة.
-
حزیط
لغتنامه دهخدا
حزیط. [ ح َ] (ع ص ) بدبخت . (ذیل دزی بر قوامیس عرب ص 281 ج 1).
-
جستوجو در متن
-
حظیات
لغتنامه دهخدا
حظیات . [ ح ُ ظَی ْ یا ] (ع اِ) ج ِ حُظَیّة. (منتهی الارب ). رجوع به حظیة شود.
-
محظیة
لغتنامه دهخدا
محظیة. [ م َ ظی ی َ ] (ع ص ) کنیزمدخوله ای که از زن پنهان دارند. ج ، محاظی . (ناظم الاطباء). اما صحیح کلمه حظیة است . رجوع به حظیة شود.
-
حظایا
لغتنامه دهخدا
حظایا. [ ح َ ] (ع اِ) ج ِ حظیه . به معنی بهره مند و دولتی . || کنیز که از زن پنهان دارند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) : دیگر از خویشان او خاتونی درآمد در خواتین و حظایا با رعونت جوانی چون ووفور مواد شادمانی درخرامیدند. (جهانگشای جوینی ).
-
ذریرة
لغتنامه دهخدا
ذریرة. [ ذُ رَ رَ ] (اِخ ) بیرونی در الجماهر آورده است : ان ّ المعتضد کان امر بعمارة البحیرة و تحفیفها بالریاض و انفق علی الابنیة ستین الف دینار و کان یخلو فیها مع جواریه و له فیما بینهن ّ حظیة تسمی ذریره فقال البسامی :ترک الناس بحیره و تخلی فی البحی...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن احمدبن ناقد، مکنی به ابوالازهر و ملقب به نصیرالدین . وزیر مستنصر خلیفه ٔ عباسی . هندوشاه در تجارب السلف ص 349 ببعد آرد: لقب و کنیه و نام و نسب او شمس الدین ابوالازهر احمدبن محمدبن علی بن احمدبن الناقد است و ا...
-
نصیب
لغتنامه دهخدا
نصیب . [ ن َ ] (ع اِ) بهر. (زمخشری ). حظ. (اقرب الموارد) (المنجد). بهره . (منتهی الارب ) (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 99) (زمخشری ) (ناظم الاطباء). حصه . قسمت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). حصه ٔ معین و بهره ازهر چیزی . (از متن اللغة). وایه . (ناظم ...