کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حضرمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حضرمة
لغتنامه دهخدا
حضرمة. [ ح َ رَ م َ ] (ع مص ) آمیختن . || برکندن پوست درخت . || سخت بزه کردن کمان . || لحن کردن در کلام . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
هذرمة
لغتنامه دهخدا
هذرمة. [ هََ رَ م َ ] (ع مص ) سبک گفتن سخن . (منتهی الارب ). || پرگفتن . (از اقرب الموارد). || شتاب خواندن . (منتهی الارب ). سرعت در قرائت و کلام . (اقرب الموارد).
-
حذرمة
لغتنامه دهخدا
حذرمة. [ ح َ رَ م َ ] (ع مص ) بسیارگویی . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم مکنی به ابوریاش . یاقوت در معجم الادباء (ج 1 ص 74) گوید: بخط حمیدی از آنچه روایت کرده است از تنوخی در کتاب نشوارالمحاضره ، یافتم که او ابوریاش احمدبن ابی هاشم القیسی است و بخط بعض ادبای مصر دیدم که ابوریاش احمدبن ا...