کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حصینی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حصینی
لغتنامه دهخدا
حصینی . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابوالعباس . او را عبداﷲ وزیرمتوکل بزمان خلافت متوکل به کاتبی منتصر تعیین کرد وسپس وی با عبداﷲ در امر کشتن متوکل و برداشتن منتصربخلافت همدست شد. رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 138 شود.
-
حصینی
لغتنامه دهخدا
حصینی . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابوالعباس . یکی از اعیان دوره ٔ خلافت راضی باﷲ عباسی است . آنگاه که ابن المقفع را بازداشتند ابوعلی عبدالرحمان بن عیسی وزیر او را به ابی العباس حصینی سپرد تا هزارهزار دیناری را که خط ستده بودند، بشکنجه و تعذیب از ابن مقله مس...
-
حصینی
لغتنامه دهخدا
حصینی . [ ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابوبکر. از اولیا و صاحب کرامت بود و ابوالولید هاشم بن شعبان داستانی از وی نقل کرده است . قبرش در حصین کنار نهر خابور میباشد. (معجم البلدان ).
-
حصینی
لغتنامه دهخدا
حصینی . [ ح ُ ص َ ] (ص نسبی ) نسبت به حصین . و علی بن محمد حصینی بدین نسبت معروف است . (الانساب سمعانی ).
-
حصینی
لغتنامه دهخدا
حصینی . [ح ُ ص َ ] (اِخ ) ابوالحسین عبدالواحدبن محمد الحصینی .از اصحاب شاگردان ابی علی جبایی است . (ابن الندیم ).
-
واژههای همآوا
-
حسینی
لغتنامه دهخدا
حسینی . [ ح َ ] (ع ص نسبی ) نسبت به حَسین که بطنی از طی باشند. (سمعانی ).
-
حسینی
لغتنامه دهخدا
حسینی . [ ح ُ س َ ] (اِخ )تیره ای از ایل بلوچ . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 93).
-
حسینی
لغتنامه دهخدا
حسینی . [ ح ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه بخش تفت شهرستان یزد. 5هزارگزی باختر تفت کنار راه خراشاه به تفت . جلگه و معتدل . سکنه 390 تن . فارسی زبانند. آب آن از قنات . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت . راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایر...
-
حسینی
لغتنامه دهخدا
حسینی . [ ح ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهارایماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه . واقع در 17500گزی شمال خاوری قره آقاج و 21هزارگزی جنوب شوشه ٔ مراغه به میانه . ناحیه ای است کوهستانی معتدل مالاریایی . دارای 286 تن سکنه میباشد. ترک زبانند. از چشمه مش...
-
حسینی
لغتنامه دهخدا
حسینی . [ ح ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دربقاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور واقع در هیجده هزارگزی خاور نیشابور.ناحیه ای است واقع در کویر شورزار. گرمسیر. دارای 125 تن سکنه میباشد. فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولات آنجا غلات . و اهالی به ک...
-
حسینی
لغتنامه دهخدا
حسینی . [ ح ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . واقع در چهل وهشت هزارگزی خاور سنندج و سه هزارگزی شمال شوسه ٔ سنندج به همدان . ناحیه ای است واقع در جلگه . سردسیر. دارای 350 تن سکنه میباشد. کردزبانند. از چشمه مشروب میشود. ...
-
حسینی
لغتنامه دهخدا
حسینی . [ح ُ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشهدریزه میان ولایت باخرز بخش طیبات شهرستان مشهد. واقع در 42هزارگزی شمال باختری طیبات و 105هزارگزی باختر راه اتومبیل روطیبات به شهر نو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
حسینی
لغتنامه دهخدا
حسینی .[ ح ُ س َ ] (ع ص نسبی ) منسوب به حسین بن علی (سمعانی )سید حسینی ، که از اولاد حسین بن علی (ع ) باشد. سادات حسینی . همچون سادات حسنی . || کنایت از آدم ساده و بی تکلف : راسته حسینی بی قید و شرط. || یکی از اقسام انگور. (مجموعه ٔ مترادفات ص 51). |...