کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حصه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
حصة
لغتنامه دهخدا
حصة. [ ح ِص ْ ص َ ] (ع اِ) بهر. بخش . نصیب . سهم . حظ. قسمت . قسم . بهره . نیاوه . (مهذب الاسماء). بخشش . رسد. رصد. (لغت شوشتری ). تیر. پرگاله . لخت : داری از رسم و ره و سان ملوک نیکنام حصه و حظ و نصیب و قسم و بخش و بهر و تیر. سوزنی .حصه ای زین دل آب...
-
حصة
لغتنامه دهخدا
حصة. [ ح ِص ْ ص َ ] (ع اِ) حصه . رجوع به حصه شود.
-
حصة
لغتنامه دهخدا
حصة. [ ح ِص ْ ص َ ] (ع مص ) حص . بهره دادن . (دهار). و در جای دیگر دیده نشد.
-
حصه گاه
لغتنامه دهخدا
حصه گاه . [ ح ِ ص ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مانه ٔ بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد واقع در 19هزارگزی شمال باختری مانه و چهارهزارگزی جنوب مالرو عمومی محمدآباد به شتک . ناحیه ای است واقع در جلگه و گرمسیر و دارای 218 تن سکنه میباشد. از رودخانه ٔ اترک مشروب...
-
زاویه ٔ حصه ٔ مقوم
لغتنامه دهخدا
زاویه ٔ حصه ٔ مقوم . [ ی َ ی ِ ح ِص ْ ص َ ی ِ م ُ ق َوْ وَ ] (ترکیب اضافی ،اِ مرکب ) زاویه ای است بر مرکز عالم که یکی خط او به اوج رسد و دیگر به آفتاب . (التفهیم بیرونی ص 118).
-
جستوجو در متن
-
کشخر
لغتنامه دهخدا
کشخر.[ ک ُ خ َ ] (اِ) اقلیم . (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). اقلیم . یک حصه از هفت حصه ٔ ربع مسکون .
-
یک سی ام
لغتنامه دهخدا
یک سی ام . [ ی َ / ی ِ اُ ] (اِ مرکب ) سی یک . یک حصه از سی حصه . یک جزء از سی جزء چیزی .
-
یک شصتم
لغتنامه دهخدا
یک شصتم . [ ی َ / ی ِ ش َ ت ُ ] (اِ مرکب ) شصت یک . یک جزء از شصت جزء. از شصت حصه یک حصه .
-
پیش قسط
لغتنامه دهخدا
پیش قسط. [ ق ِ ] (اِ مرکب ) مساعده . || قسمت نخست از چند قسمت وجهی که بعاجل دهند و اقساط دیگر را به آجل . یک حصه از چند حصه ٔ پرداخت پولی . || بیعانه .
-
دنگ
لغتنامه دهخدا
دنگ . [ دُ ] (اِ) (اصطلاح عامیانه ) مخفف دانگ . یک حصه از شش حصه ٔ مثقال . (لغت محلی شوشتر). دانگ . رجوع به دانگ شود.
-
شانزدهم
لغتنامه دهخدا
شانزدهم . [ دَ هَُ ] (عدد ترتیبی ، ص نسبی ) چیزی که در مرتبه ٔ شانزده واقع شده باشد. || یک حصه از شانزده حصه ٔ چیزی . (فرهنگ نظام ). رجوع به شانزده یک شود.
-
بخشه
لغتنامه دهخدا
بخشه . [ ب َ ش َ / ش ِ ] (اِ) حصه و بهره . (آنندراج ). بهره و حصه و قسمت و بخش . (ناظم الاطباء).
-
پهر
لغتنامه دهخدا
پهر. [ پ َ ] (اِ) یک حصه از چهار حصه ٔ روز و چهار حصه ٔ شب و بیشتر در تداول مردم هندوستان باشد. (از برهان ). بهر : چو پهری ز تیره شب اندر چمیدکه آن نام در پیش یزدان خمید.فردوسی (از جهانگیری ).
-
بدرزه
لغتنامه دهخدا
بدرزه . [ ب َ دَ زَ / زِ ] (اِ) حصه و بهره . (برهان قاطع) (انجمن آرا). حصه و قسمت . (آنندراج ). حصه و بهره و نصیب . (ناظم الاطباء). و رجوع به بَدْوَره شود.