کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حصنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حصنی
لغتنامه دهخدا
حصنی . [ ح ِ ] (اِخ ) اسماعیل بن رجا الحصنی . منسوب به حصن مسلمة. از موسی بن اعین روایت دارد ومالک بن انس از وی روایت دارد. اهل جزیره نیز از وی روایت کنند، لیک منکرالحدیث باشد. (معجم البلدان ).
-
حصنی
لغتنامه دهخدا
حصنی . [ ح ِ ] (اِخ ) اسودبن مروان المقدی الحصنی . از سلیمان بن عبدالرحمان روایت دارد و سلیمان بن احمد طبرانی از وی . (معجم البلدان ).
-
حصنی
لغتنامه دهخدا
حصنی . [ ح ِ ] (اِخ ) عبدالجباربن نعیم بن اسماعیل ، مکنی به ابوعمر حصنی . منسوب به حصن منصوربن جعونه است . از ابوفروه یزیدبن محمد رهاوی روایت کند. و محمدبن ابراهیم مقری از وی . (معجم البلدان ).
-
حصنی
لغتنامه دهخدا
حصنی . [ ح ِ ] (اِخ ) محمدبن حفص حلبی . از معمر و ابوحنفیه روایت دارد. (معجم البلدان ).
-
حصنی
لغتنامه دهخدا
حصنی . [ ح ِ ] (ص نسبی ) منسوب به حصن . (الانساب سمعانی ). || منسوب به حصنان . کسائی گفته است : چون تلفظ دو نون حصنینی سنگین بود بیکی اکتفا کردند بر خلاف بحرین که بحرینی گویند. یاقوت گوید: و این دلیل منتقض است به جنّان و جنانی . که سه نون را جمع کرده...
-
واژههای مشابه
-
حسین حصنی
لغتنامه دهخدا
حسین حصنی . [ ح ُ س َ ن ِ ح ِ ] (اِخ ) رجوع به حسین بن علی بن عبدالرحمان حصنی یا خصیبی شود.
-
حسین حصنی
لغتنامه دهخدا
حسین حصنی . [ ح ُ س َ ن ِ ح ِ ] (اِخ )ابن مصطفی بن عبدالرحمان بن محمد شافعی در دمشق متولدشد و در همانجا در 1173 هَ . ق . / 1760 م . درگذشت ودر باب الصغیر دفن شد. او راست : حاشیه بر مغهاج در فقه شافعی . (معجم المؤلفین از سلک الدرر ج 2 ص 62).
-
واژههای همآوا
-
حسنی
لغتنامه دهخدا
حسنی . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ یکی از محدثین و اخباریان شیعه است ، و از اوست : «کتاب اخبار معاویة»، «کتاب الفضایل »، «کتاب الکشف ». (ابن الندیم ).
-
حسنی
لغتنامه دهخدا
حسنی . [ ح َ س َ ] (اِخ ) احمدبن ابیطالب . مکنی به ابوبکر از علمای قرن چهاردهم هجری . او راست : «روض الاخبارو نزهة الافکار» در تاریخ کشور الجزائر تا سال 1318 هَ . ق . چ الجزائر 1901 م . (معجم المطبوعات عربی ).
-
حسنی
لغتنامه دهخدا
حسنی . [ ح َ س َ ] (اِخ ) چاهی نزدیک معدن النقره است که از آن زبیده بوده است . (معجم البلدان ).
-
حسنی
لغتنامه دهخدا
حسنی . [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سعیدآباد. بخش مرکزی شهرستان سیرجان شمال سعیدآباد سر راه سعیدآباد - زیدآباد. جلگه . سردسیر. سکنه ٔ آن 300 تن . زبان فارسی . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، میوه جات ، پنبه . شغل اهالی زراعت . راه ، شو...
-
حسنی
لغتنامه دهخدا
حسنی . [ ح َ س َ ] (اِخ ) نام قصری و منسوب به حسن بن سهل وزیر مأمون است . (معجم البلدان ).
-
حسنی
لغتنامه دهخدا
حسنی . [ ح َ س َ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به حضرت ابومحمد امام حسن بن علی بن ابیطالب . سید حسنی مقابل سید حسینی . ج ، سادات حسنی . || منسوب به حسن بصری . || منسوب به حسنة شرحبیل . || منسوب به قریه ای از بیضای فارس . (سمعانی ).