کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حشیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حشیان
لغتنامه دهخدا
حشیان . [ ح َش ْ ] (ع ص ) نعت مذکر از حشی . تاسه برافتاده . (منتهی الارب ) دمه گرفته . (مهذب الاسماء).
-
حشیان
لغتنامه دهخدا
حشیان . [ ح َش ْ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان سربند بالای بخش سربند شهرستان اراک . 30هزارگزی جنوب آستانه 30هزارگزی راه مالرو عمومی . کوهستانی سردسیر. سکنه 684 تن شیعه . ترک و فارسی زبانند. از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات ، بنشن ، انگور. شغل اهالی زر...
-
واژههای مشابه
-
دیر حشیان
لغتنامه دهخدا
دیر حشیان . [ دَ رِ ح َش ْ ] (اِخ ) دیری در اطراف شهر حلب که حمدان بن عبدالرحیم در اشعارش ذکر آن کرده است . (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
حش
لغتنامه دهخدا
حش . [ ح َ شِن ْ ] (ع ص ) نعت از حشی . تاسه برافتاده . ج ، حشیان .
-
حشیاء
لغتنامه دهخدا
حشیاء. [ ح َش ْ ] (ع ص ) تأنیث حشیان . || نعت مؤنث از حشی . تاسه برافتاده .