کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حشرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حشرت
لغتنامه دهخدا
حشرت . [ ح َ رَ ] (ع اِ) نخجیروال . آهوگردان : سلطان حاجب بزرگ بلکاتکین را گفت کسان باید فرستاد تا حشرت راست کنند بر جانب خارمرغ که شکار خواهیم کرد. و خیل تاشان رفتند و پیاده و حشرت راست کردند و امیر روز شنبه ٔ سیزدهم این ماه سوی خروار و خارمرغ رفت ب...
-
واژههای همآوا
-
هشرة
لغتنامه دهخدا
هشرة. [ هََ رَ ] (ع اِمص ) بزرگ منشی و فیرندگی . (منتهی الارب ). بطر. گویا همزه به هاء بدل شده ، و اصل آن اشرة است . (اقرب الموارد).
-
هشرة
لغتنامه دهخدا
هشرة. [ هََ ش ِ رَ ] (ع ص ) شجرة هشرة؛ درختی که برگش زود بیفتد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
حشرة
لغتنامه دهخدا
حشرة. [ ح َ ش َ رَ ](ع اِ) هر جنبنده ٔ خرد از پرنده و رونده و خزنده . جنبنده ٔ خرد. خرده جانور. جانور خزنده و گزنده یا جانور ریزه ٔ زمینی . (منتهی الارب ). خستر. خرفسر. هامه . ج ،حشر، حشرات . || پوستی که ملاصق دانه بوده . || تمام شکار یا بهره ٔ نفیس ...
-
جستوجو در متن
-
نخجیروال
لغتنامه دهخدا
نخجیروال . [ ن َ جیرْ ] (ص مرکب ) مرد شکاری . شکارکننده . (انجمن آرا). مرد شکارکننده . شکارچی . صیاد. (فرهنگ خطی ). || نخجیرانگیز. (فرهنگ اسدی ) (اوبهی ). آهوگردان . حشرت . (یادداشت مؤلف ) : نخجیروالان این مَلِک راشاگرد باشد فزون ز بهرام . فرخی (از ...
-
حبس البلایا
لغتنامه دهخدا
حبس البلایا. [ ح َ سُل ْ ب َ] (ع اِ مرکب ) من اوابد العرب ، کانوا اذا مات الرجل یشدون ناقته الی قبره ، ویقلبون براسها الی ورائها، و یغطون راسها بولیة و هی البرذعة فاذا افلتت لم ترد عن ماء ولا مرعی ، و یزعمون انهم اذا فعلوا ذلک حشرت معه فی المعاد لیرک...