کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حسوة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حسوة
لغتنامه دهخدا
حسوة. [ ح َس ْ وَ ] (ع اِ) یک بار آشامیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
حسوة
لغتنامه دهخدا
حسوة. [ ح ُس ْ وَ ] (ع اِ) اندازه ٔ پری دهان از حسو؛ یعنی از هر چیز رقیق که توان آشامید. ج ، اَحسیة. احسُوة. جج ، احاسی . || یکبار آشامیدن . و به این معنی به فتح حاء، افصح است .
-
واژههای همآوا
-
حثوة
لغتنامه دهخدا
حثوة. [ ح ُ وَ ] (ع اِ)پاره ٔ خاک . ج ، حُثی . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
احسوة
لغتنامه دهخدا
احسوة. [ اَ س ُ وَ ] (ع اِ) ج ِ حُسْوَة.
-
احسیة
لغتنامه دهخدا
احسیة. [ اَ ی َ ] (ع اِ) ج ِ حُسْوَة.
-
احاسی
لغتنامه دهخدا
احاسی . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَحسیة. جج ِ حُسْوَة.
-
حسا
لغتنامه دهخدا
حسا. [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حسوة. (معجم البلدان ).
-
ترمق
لغتنامه دهخدا
ترمق . [ ت َ رَم ْ م ُ ] (ع مص ) خوردن شیر را اندک اندک . و نیز ترمق آشامیدن آب و جز آن و یقال : ترمق الماء اذا حساه حسوة بعد حسوة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از المنجد) (از اقرب الموارد).
-
شربة
لغتنامه دهخدا
شربة. [ ش ُ / ش ِب َ ] (ع اِ) سرخی روی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || مقدار سیرابی از آب . (منتهی الارب ). مقدار سیرابی از آب ، چون حسوة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شَربَة شود.
-
شربة
لغتنامه دهخدا
شربة. [ ش َ ب َ ] (ع اِ) صاحب تاج العروس گوید: شربة مقدار سیراب شدن از آب است مانند حسوة و غرفة و لقمة. یک مقدار خوردنی از آب و جز آن . (منتهی الارب ). جرعه . شربت . || آنچه را که یک دفعه آشامند.(از اقرب الموارد). یکبار خوردن . (منتهی الارب ). || شرب...
-
حسو
لغتنامه دهخدا
حسو. [ ح َ س ُوو / ح َس ْوْ ] (ع اِ) آشامیدنی . (دهّار). هر چیز رقیق که توان آشامید. حریره . آنچه از شوربا و جز آن که اندک اندک آشامند. (غیاث اللغات ). طعامی که از آرد و آب و روغن پزند و گاهی بدان شیرینی نیز کنند : حسو نعره میزد که بغرا کجاست که کشتن...