کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حسن آباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حسن آباد
لغتنامه دهخدا
حسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) (اوچ تپه ) دهی است جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین در 60 هزارگزی شمال باختر آوج و 36 هزارگزی راه عمومی . در دامنه واقع و معتدل است و دارای 163 تن سکنه ٔ شیعه ٔ ترکی زبان است . آب آن از چشمه سار. محصول آن غلات ...
-
حسن آباد
لغتنامه دهخدا
حسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان ابراهیم آباد بخش مرکزی شهرستان سیرجان در 16هزارگزی جنوب سعیدآباد و یک هزارگزی باختر راه شوسه ٔ بندرعباس - سیرجان با 20 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
حسن آباد
لغتنامه دهخدا
حسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جوشان بخش شهداد شهرستان کرمان در 47هزارگزی جنوب شهداد سر راه مالرو گوک - سیرج .25 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
حسن آباد
لغتنامه دهخدا
حسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان در هشتاد هزارگزی شمال کرمان و دوهزارگزی باختر راه فرعی کرمان - راور.25 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
حسن آباد
لغتنامه دهخدا
حسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان زنگی آباد بخش مرکزی شهرستان کرمان در 32 هزارگزی شمال باختری کرمان و دوهزارگزی خاور راه فرعی زرند - کرمان .30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
حسن آباد
لغتنامه دهخدا
حسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت در 41هزارگزی جنوب خاوری سبزواران سر راه عمومی کهنوج به دوساری .25 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
حسن آباد
لغتنامه دهخدا
حسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت در یک هزارگزی جنوب سبزواران . سر راه فرعی کهنوج - سبزواران .39 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
حسن آباد
لغتنامه دهخدا
حسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سعیدآباد بخش مرکزی شهرستان سعیدآباد. در شمال راه مالرو ناصریه - سعیدآباد،25 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
حسن آباد
لغتنامه دهخدا
حسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان سعیدآبادبخش مرکزی شهرستان سیرجان در هفت هزارگزی جنوب سعیدآباد و دو هزارگزی جنوب راه مالرو طاهرآباد - سعیدآباد. با 10 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
حسن آباد
لغتنامه دهخدا
حسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان شراء بخش سیمینه رود شهرستان همدان در 30 هزارگزی شمال خاوری همدان و یک هزارگزی خاور شوسه ٔ همدان به طهران . 40 تن سکنه دارد.
-
حسن آباد
لغتنامه دهخدا
حسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان فراهان بالا، بخش فرمهین شهرستان اراک در 12هزارگزی شمال خاوری فرمهین با 42 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
حسن آباد
لغتنامه دهخدا
حسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قلعه کش بخش مرکزی شهرستان آمل در 12500 گزی خاور آمل .50 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
حسن آباد
لغتنامه دهخدا
حسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قنوج بخش بمپور شهرستان ایرانشهر در 95هزارگزی جنوب باختری بمپور و کنار راه مالرو قنوج - مسکوتان . با سه خانوار سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
حسن آباد
لغتنامه دهخدا
حسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قهستان بخش مرکزی شهرستان سیرجان در 25 هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد و یک رو شوسه ٔ راه کرمان - بندرعباس . جلگه و سردسیر است و 50 تن سکنه ٔ فارسی زبان دارد. آب آن از قنات و محصول آن غلات و حبوبات است ....
-
حسن آباد
لغتنامه دهخدا
حسن آباد. [ ح َ س َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان گاوکان بخش جبال بارز شهرستان جیرفت در 100 هزارگزی جنوب خاوری مسکون و سی هزارگزی شمال راه مالرو کروک - سبزواران . با 10 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).