کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حسنیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
حسنیة
لغتنامه دهخدا
حسنیة. [ ح َ س َ نی ی َ ] (اِخ ) حسنیان . حسنیون . اصحاب حسن بصری و آنان یکی از هفت فرقه ٔ معتزله باشند. (از بیان الادیان ) (مفاتیح العلوم خوارزمی ).
-
حسنیة
لغتنامه دهخدا
حسنیة. [ ح َ س َ نی ی َ ] (اِخ ) شهری است به شرقی موصل میان موصل و جزیره ٔ ابن عمر. (معجم البلدان ).
-
حسنیة
لغتنامه دهخدا
حسنیة. [ ح ُ نی ی َ ] (اِخ ) شهری بر ساحل خابور.
-
حسنیة
لغتنامه دهخدا
حسنیة. [ ح ُ نی ی َ ] (اِخ ) نام کنیزکی افسانه یی از امام جعفر صادق . و او در محضر خلیفه هارون و خالدبن یحیی برمکی بر امام شافعی و قاضی ابویوسف و ابراهیم بن سیار ملقب به نظام به حجت فایق آمده و نظام از او هشتاد مسئله کرده و او جواب هر هشتاد بگفته است...
-
حسنیة
لغتنامه دهخدا
حسنیة. [ ح ُ نی ی َ ] (ع ص ) مؤنث حُسنی . منسوب به حسن .
-
حسنیة
لغتنامه دهخدا
حسنیة. [ح َ س َ نی ی َ ] (ع ص ) مؤنث حَسَنی . منسوب به حسن .
-
حسنیة
لغتنامه دهخدا
حسنیة.[ ح ُ نی ی َ ] (اِخ ) شهری به پنج فرسنگی شرق چارک .