کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حسنا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حسنا
لغتنامه دهخدا
حسنا. [ ح َ ] (اِخ ) نام کوهی نزدیک ینبع.
-
حسنا
لغتنامه دهخدا
حسنا. [ ح َ ] (ع ص ) حسناء. رجوع به حسناء شود.
-
حسنا
لغتنامه دهخدا
حسنا. [ ح ُ ] (ع ص ) مؤنث حسن . حسنی : بحق اسماء حسنا و علامتهای بزرگ او.... بیعت فرمانبریست . (تاریخ بیهقی ص 316).
-
جستوجو در متن
-
لط
لغتنامه دهخدا
لط. [ ل َطط ] (ع اِ) حمیل . (منتهی الارب ). گردن بند از دانه های حنظل رنگ کرده . یقال : رأیت فی عنقها لطا حسناً. ج ، لطاط. (منتهی الارب ). || زه بندای مروارید . (مهذب الاسماء).
-
احر
لغتنامه دهخدا
احر. [ اَ ح َرر ] (ع ن تف ) سوزان تر. گرم تر : احرّ نارالجحیم ابردها. متنبی .احرّ من الجمر. || لطیف تر: هو احرّ حسناً منه ؛ او لطیف تر است از آن یک در حسن و خوبی .
-
حسناء
لغتنامه دهخدا
حسناء. [ ح َ] (ع ص ) زیبا (زن ...). زن جمیله . (غیاث ). تأنیث حسن . زن خوب . رجوع به نجیب شود. ج ، حِسان : گردان بسان کفچه ای گردن بسان خفجه ای و اندر شکمشان بچه ای حسناء مثل الجاریه . منوچهری .زهری عسل نوش عجوزه ای در جلوه ٔ حسنائی پرنیان پوش . (تا...
-
عواد
لغتنامه دهخدا
عواد. [ ع َ / ع ِ /ع ُ ] (ع اِ) چیز و خواسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه کسی دوست میدارد. (از اقرب الموارد): عُد، فان ّ لک عندنا عواداً حسنا؛ بازگرد، زیرانزد ماست برای تو آنچه را میخواهی و دوست داری . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم ال...
-
اقراض
لغتنامه دهخدا
اقراض . [ اِ ] (ع مص ) وام دادن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن )(ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (صراح اللغة). قرض دادن : و اقرضوا اﷲ قرضاً حسناً. (قرآن 18/57). || در پاداش کسی جدا کردن پاره ای از زمین و جز آن . || پیش فرستادن نیکی و بدی را....
-
غمیس
لغتنامه دهخدا
غمیس . [ غ ُ م َ ] (اِخ ) برکه ای است بر نه کروه از ثعلبیه ، و نزدیکش کوشکی است ویران و آن را روزی است ازروزهای عربان . (منتهی الارب ). جایی در نه میلی ثعلبیه است و در نزدیک آن قصر ویرانی است . اعرابیی گوید:ایا نخلتی وادی الغمیس سقیتماو ان انتما لم ت...
-
مصدق
لغتنامه دهخدا
مصدق . [ م ُص ْ ص َدْ دِ ] (ع ص ) صدقه کننده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). متصدق . صدقه دهنده . ج ، مصدقون . (مهذب الاسماء) : ان المصدقین و المصدقات و اقرضوااﷲ قرضاً حسناً یضاعف لهم و لهم اجر کریم (قرآن 18/57)؛ همانا مردان تصدیق کننده و زنان تصدیق...
-
املا
لغتنامه دهخدا
املأ. [ اَ ل ًَْ ] (ع ن تف ) پرتر. (یادداشت مؤلف ). || بمجاز، تواناتر و بی نیازتر، گویند: هو املأ القوم ؛ ای اقدرهم و اغناهم . (از اقرب الموارد) (از المنجد). هذا الامر املأ بک ؛ای املک . (از منتهی الارب ). || بمجاز، کاملتر، گویند: فلان املأ لعین...
-
زیرا
لغتنامه دهخدا
زیرا. (حرف ربط) بمعنی تعلیل ، یعنی از برای آن و از این جهت . (برهان ) (آنندراج ). از برای آن و از جهت آن و از این جهت و چونکه . (ناظم الاطباء). ازیرا. پهلوی ازیراک . از این جهت . بدین سبب . ایرا. (فرهنگ فارسی معین ). ازایرا. بدین جهت . چونکه . که . ب...
-
صدرالدین
لغتنامه دهخدا
صدرالدین . [ ص َ رُدْ دی ] (اِخ ) ساوجی . به نقل حبیب السیر، وی از جمله ٔ فضلای زمان هلاکوخان بود و بحدت ذهن سلیم و جودت طبع مستقیم و وفور قوت حافظه و وقوف بر علم عروض و قافیه اتصاف داشت . و در تاریخ گزیده مسطور است که یک جزء کتاب را به یک خواندن یاد...
-
قرض
لغتنامه دهخدا
قرض . [ ق َ ] (ع اِ) وام . (منتهی الارب ) : من ذا الذی یقرض اﷲ قرضاً حسناً فیضاعفه له و له اجر کریم . (قرآن 11/57).- امثال : از نوکیسه قرض مکن . قرض بغداد بد است ؛ مثلی است مشهور در ایران که قرض دادن بغدادیان که سوداگران آنجای اند بسیار بد میباشد ...