کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حسبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حسبة
لغتنامه دهخدا
حسبة. [ ح ِ ب َ ] (ع مص ) شمردن . حساب . (تاج المصادر زوزنی ). || پنداشتن . (زوزنی ). || مرده را در کفن پیچیده در گور کردن . یا دفن کردن در سنگستان . || (اِ) مزد. ثواب . اجر. || امید مزد و ثواب از خدای عزوجل . ج ، حِسَب . || تدبیر: هو حسن الحسبة؛ او ...
-
حسبة
لغتنامه دهخدا
حسبة. [ ح ِ ب َ ت َن ْ ل ِل ْ لاه ] (ع ق مرکب ) برای رضای خدا. کنایت از مجانی و بلاعوض است : بقات باد که عدل تو حسبة ﷲبقمع جور ببرد اقتدار آتش و آب . مسعودسعد.حسبة ﷲ نظر کن یک زمان در کار من تا رهم از منت احسان بهمان و فلان . شمس الدین قواس .صاحب دیو...
-
واژههای مشابه
-
حسبه
لغتنامه دهخدا
حسبه . [ ح َ ب ُ ] (ع جمله ٔاسمیه ) بس است او را. (ترجمان القرآن عادل بن علی ).
-
واژههای همآوا
-
هسبت
لغتنامه دهخدا
هسبت . [ هََ ب َ ] (ص ) بیگانه و اجنبی و نکره و ناشناس . (ناظم الاطباء).
-
هسبت
لغتنامه دهخدا
هسبت . [ هََ ب َ ] (ع اِ) حصبه ، و سرخچه . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
حصبة
لغتنامه دهخدا
حصبة. [ ح َ / ح ُ ب َ / ح َ ص َ ب َ ] (ع اِ) سرخجه . (مهذب الاسماء). دانه های سرخ و باریک و سوزنده که بر بدن پدید آید. (غیاث ). سرخژه . (السامی فی الاسامی ). سرخچه . (زمخشری ). هسبت . (زمخشری ). بضم ها و فتح باء، سرخچه . (خلاص نطنزی ). بفتح حاء و باء...
-
حصبة
لغتنامه دهخدا
حصبة. [ ح َ ص َ ب َ ] (ع اِ) از اعلام مردان عرب است .
-
حصبة
لغتنامه دهخدا
حصبة. [ ح َ ص َ ب َ ] (ع اِ) سنگریزه ، و یکی از آن ، و این نادر است .
-
حصبة
لغتنامه دهخدا
حصبة. [ ح َ ص ِ ب َ ] (ع ص ، اِ) باد سخت که سنگ ریزه دارد. || ارض حصبة؛ زمین سنگ ناک .
-
حسبت
لغتنامه دهخدا
حسبت . [ ح ِ ب َ ] (ع اِ) رجوع به حسبة شود.
-
جستوجو در متن
-
حسبیة
لغتنامه دهخدا
حسبیة. [ ح ِ بی ی َ ] (ع ، ص نسبی ) تأنیث حسبی . امور حسبیة. منسوب به حسبه . رجوع به حسبه شود.
-
حسبت
لغتنامه دهخدا
حسبت . [ ح ِ ب َ ] (ع اِ) رجوع به حسبة شود.