کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حسبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حسبان
لغتنامه دهخدا
حسبان . [ ح ِ ] (اِخ ) بلده ای است کوچک به دمشق مشتمل بر بساتین و ریاضها و زراعتها و آن قصبه ٔ بلقاست . ناحیتی به فلسطین . (دمشقی ).
-
حسبان
لغتنامه دهخدا
حسبان . [ ح ِ ] (ع مص ) پنداشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (ترجمان عادل ). پنداشت . ظن . گمان : او همی گوید که حسبان خیال هم خیالی باشدت چشمی بمال .مولوی .
-
حسبان
لغتنامه دهخدا
حسبان . [ ح ُ ] (ع مص ) حساب . شمار. (مهذب الاسماء). شمردن . (دهار) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). شماره کردن . شمار کردن . اندازه کردن . || (اِ) عذاب . || بلا. || بدی . (منتهی الارب ). || غبار. (آنندراج ). || مَلَخ . (مهذب الاسماء). || تیر ناوک . (م...
-
جستوجو در متن
-
حسبانة
لغتنامه دهخدا
حسبانة. [ ح ُ ن َ ] (ع اِ) یکی حسبان . بالش خرد. (مهذب الاسماء). || تیر ناوکی . (مهذب الاسماء). تیر خرد. ج ، حسبان . || مورچه . || صاعقة. || ابر.
-
محسبة
لغتنامه دهخدا
محسبة. [ م َ س َ / س ِ ب َ ] (ع مص ) حسبان .پنداشتن چیزی را. (منتهی الارب ). پنداشتن . پنداشت .
-
حسابت
لغتنامه دهخدا
حسابت . [ ح ِ ب َ ] (ع مص ) حسابة. حسبان . حساب . حسب . شمردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (مهذب الاسماء).
-
پیونددار
لغتنامه دهخدا
پیونددار. [ پ َ / پ ِ وَ ] (نف مرکب ) دارای پیوند. هرچیز که آنرا پیوند کرده باشند. (آنندراج ).- درخت پیونددار؛درختی که از پوست یا شاخه ٔ درخت دیگر بدو پیوند زده باشند جهت دگرگونی یا به شدن میوه یا گل آن . || بندخورده . بندزده چون کاسه و جز آن : الفت ...
-
پنداشت
لغتنامه دهخدا
پنداشت . [ پ ِ ] (مص مرخم ، اِمص ) اسم از پنداشتن . پندار. خیال . ظن . گمان . وهم . حسبان . محسبة : الهی پنداشتم ترا شناختم اکنون پنداشت خود رادر آب انداختم . (خواجه عبداﷲ انصاری از آنندراج ).پنداشت نیست ، هست حقیقت ، از این سخن زینسان سخن بگوش تو از...
-
حشبون
لغتنامه دهخدا
حشبون . [ ح َ ] (اِخ ) (به معنی تدبیر). اسم شهری که در قدیم الایام به موآبیان تعلق داشت پس از آن سیحون آن را مفتوح ساخته پای تخت مملکت خود گردانید.بعد بنی اسرائیل بر آن دست یافته در آن سکونت ورزیدند. (سفر اعداد ج 21 ص 25 و 26). و آن فیمابین املاک راو...
-
شمردن
لغتنامه دهخدا
شمردن . [ ش ِ / ش ُ م َ / م ُ دَ ] (مص ) شمار کردن . تعداد نمودن . حساب کردن . (ناظم الاطباء). حَسبان . حُسبان . عدد. شماردن . شمریدن . تعدیه . تعداد. تعداد کردن . احصاء. محاسبه . احتساب . (یادداشت مؤلف ). حسب . حَسبان . حساب . حسابة. حسبة. (دهار) (...
-
پندار
لغتنامه دهخدا
پندار. [ پ ِ ] (اِمص ، اِ) تکبر و عجب را گویند. (برهان قاطع). و بمعنی ... خود را بزرگ پنداشتن نیز آمده است . (برهان قاطع). بادسری . خودبینی . باد. برمنشی . خودپسندی . خودپرستی . نخوت . پغار. منی . برتنی . (مقابل فروتنی ). بزرگ خویشتنی . (کیمیای سعادت...
-
پنداشتن
لغتنامه دهخدا
پنداشتن . [ پ ِ ت َ ] (مص ) گمان بردن . تصور کردن باشد. (برهان قاطع). گمان برده شدن . ظن بردن . ظن کردن . خیال کردن . وهم . (دهار). توهم کردن . اعتقاد داشتن . حِسبان . محسبة. زعم : شب زمستان بود کپی سرد یافت کرمکی شب تاب ناگاهی بتافت کپیان آتش همی پن...