کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حساب برانداختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حساب برداشتن
لغتنامه دهخدا
حساب برداشتن . [ ح ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) حساب گرفتن . عبرت گرفتن . حساب بردن . رجوع به حساب گرفتن و حساب بردن شود : ز چهره ٔ توبهشت آب و تاب برداردز قامت تو قیامت حساب بردارد.صائب اصفهانی (از ارمغان آصفی ).
-
حساب بردن
لغتنامه دهخدا
حساب بردن . [ ح ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) هراس داشتن از... از فرمان کسی سرپیچی نکردن و نتوانستن . رعب داشتن از... ملاحظه کردن از... : ناظم مدد ز سلسله ٔ آه جو که بازچرخ ار برد حساب ازین دودمان برد.ناظم تبریزی (از ارمغان آصفی ).
-
حساب برکشیدن
لغتنامه دهخدا
حساب برکشیدن . [ ح ِ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دور کردن حساب . (ارمغان آصفی ) : بر سواد عمر چون زد سوی کافوری بیاض یک قلم باید حساب آرزوها برکشید. مخلص کاشی (از ارمغان آصفی ).|| پرس و جو کردن . به کار کسی رسیدگی کردن . از کسی توضیح اعمال خواستن .
-
حساب بستن
لغتنامه دهخدا
حساب بستن .[ ح ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) قطع کردن حساب جاری . بستن حساب جاری یا حساب پس انداز در بانک . (اصطلاح بانکی ).
-
حساب تراشیدن
لغتنامه دهخدا
حساب تراشیدن . [ح ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) حساب ساختن . حساب سازی کردن .
-
حساب تفاضلی
لغتنامه دهخدا
حساب تفاضلی . [ ح ِ ب ِ ت َ ض ُ ] (ترکیب وصفی ) رجوع به تفاضلی شود.
-
حساب جاری
لغتنامه دهخدا
حساب جاری . [ ح ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حسابی که در بانکها به نام اشخاص باز میگردد و شرایط نقل و انتقال وجوه سپرده در این حساب آسان میباشد. و معمولاً سودی برای آن منظور نمیشود . (اصطلاح بانکی ).
-
حساب جستن
لغتنامه دهخدا
حساب جستن . [ ح ِ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) حساب خواستن . حساب کشیدن : ز روی عدالت بجوید ز هرکس حساب و کتاب طوامیر و دفتر.رجائی اصفهانی (از ارمغان آصفی ).
-
حساب جمل
لغتنامه دهخدا
حساب جمل . [ ح ِ ب ِ ج ُم ْ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمارش به وسیله ٔ حروف ابجد که در هشت جمله ٔ «ابجد» «هوز« »حطی » «کلمن « »سعفص « »قرشت » «ثخذ« »ضظغ» جمع شده است . نه حرف اول برای آحاد و نه حرف دوم برای عشرات و نه حرف سوم برای مآت و «غ » نما...
-
حساب خطئین
لغتنامه دهخدا
حساب خطئین . [ ح ِ ب ِ خ َ طَ ءَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیرونی در پاسخ به این که حساب خطائین چیست ؟گوید: بدین شمار آن چیز را که خواهد عددی نهد چنانکه خواهد. اگر باتفاق راست آمد یافت ، و اگر نه ، ناچاره او را خطا افتد و مقدار آن خطا نگاه دارد، و د...
-
حساب خواستن
لغتنامه دهخدا
حساب خواستن . [ ح ِ خا ت َ ] (مص مرکب ) حساب پس گرفتن . حساب گرفتن . و در تداول عامه حساب کشیدن : چونکه نخواهی از پس شصت سال ای متغافل ز تن خود حساب .ناصرخسرو.
-
حساب دادن
لغتنامه دهخدا
حساب دادن . [ ح ِ دَ ] (مص مرکب ) پس دادن حساب . حساب پس دادن . حساب کردن : اگرچه دورم از آن بزم میتوانم دادحساب خنده ٔ گل با شمار گریه ٔ شمع. صائب اصفهانی (از آنندراج ) (ارمغان آصفی ).هر نقد دل که میبرد آن دست خوش نگارآخر به ما حساب به انگشت میدهد.ت...
-
حساب داشتن
لغتنامه دهخدا
حساب داشتن . [ ح ِت َ ] (مص مرکب ) حساب داشتن با کسی ؛ با او معامله ٔ نقد و نسیه و مانند آن داشتن . || حساب داشتن در یک شعبه ٔ بانک ؛ حساب جاری یا پس انداز در آن بانک داشتن . || حساب نگاه داشتن : حساب امشب وفردا به زلف او همی دارم شمار ظلم و بیداد کس...
-
حساب دیوانی
لغتنامه دهخدا
حساب دیوانی . [ ح ِ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حساب دولتی : و نسخجات محاسبات عمال و مؤدیان حساب دیوانی کل ولایات ... (تذکرة الملوک چ دبیرسیاقی ص 6).
-
حساب رمل
لغتنامه دهخدا
حساب رمل . [ ح ِ ب ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رمل . رجوع به رِمْل شود.