کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حزن انگیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حزن انگیز
لغتنامه دهخدا
حزن انگیز. [ ح ُ اَ ] (نف مرکب ) که حزن آرد. آنچه احساس اندوه برانگیزاند.
-
واژههای مشابه
-
بیت حزن
لغتنامه دهخدا
بیت حزن . [ ب َ / ب ِ ت ِ ح َ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیت الاحزان : صفیر بلبل شوریده و نفیر هزاربرای وصل گل آمد برون ز بیت حزن . حافظ.رجوع به بیت الاحزان شود.
-
حزن غاضرة
لغتنامه دهخدا
حزن غاضرة. [ ح َ ن ِ رَةَ ] (اِخ ) بدانسوی حزن بنی یربوع است . (معجم البلدان ).
-
حزن کلب
لغتنامه دهخدا
حزن کلب . [ ح َ ] (اِخ ) یکی از حزون ثلاثه ٔ معروف بلاد عرب است از آن بنی قضاعة. (معجم البلدان ).
-
حزن ملیحة
لغتنامه دهخدا
حزن ملیحة. [ ح َ ن ِ م ُ ل َی ْ ح َةَ ] (اِخ ) نام جائی است . (معجم البلدان ). رجوع به ملیحه شود.
-
حزن یربوع
لغتنامه دهخدا
حزن یربوع . [ ح َ زَ ن ِ ی َ ] (اِخ ) یاقوت گوید: یکی از مرابع عرب در نزدیکی فید از جهت کوفه است ، عربان در حق آنجا میگفتند: «من تربع الحزن و تشتی الصمان و تقیظ الشرف فقد اخصب ». و برخی گویند در طریق حاج واقع است . و سپس یاقوت از محمدبن زیاد آرد که ا...
-
حزن بنی جعده
لغتنامه دهخدا
حزن بنی جعده . [ ح ِ ن ِ ب َ ج َ دَ ] (اِخ ) نام موضعی است و گفته اند که حزن غاضرة میان این حزن و حزن بنی یربوع واقع است . (معجم البلدان ).
-
حزن بنی یربوع
لغتنامه دهخدا
حزن بنی یربوع . [ ح َ ن ِ ب َ ی َب ُ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک فید از جانب کوفه و یکی از مرابع اصلی عرب است و آنرا مربعالحزن و الصمان نیز نامند. (معجم البلدان ). رجوع به حزن یربوع شود.
-
جستوجو در متن
-
انگیز
لغتنامه دهخدا
انگیز. [ اَ ] (اِ) ریشه ٔ فعل انگیزیدن ، آنچه باعث انگیزش و تحریک باشد. محرک . انگیزه . (فرهنگ فارسی معین ) : گمان می برم که قصه ٔ دمنه انگیزحسودان باشد. (انوار سهیلی از فرهنگ فارسی معین ).آنکه می کشت مرا غمزه ٔ خونریز تو بودگرچه او کشت ولیکن همه انگ...
-
پولین
لغتنامه دهخدا
پولین . [پ ُ] (اِخ ) رجوع به بناپارت شود. || یکی از قهرمانان «پولیوکت » داستان حزن انگیز «کرنی ».
-
هام
لغتنامه دهخدا
هام . [ م م ] (ع ص ) مهم . شورانگیز. مهیج . (یادداشت مؤلف ): امر هام ؛ کار مهم . || حزن انگیز. اندوهگن . (یادداشت مؤلف ) (از منتهی الارب ).
-
رثائة
لغتنامه دهخدا
رثائة. [ رَث ْ ثا ءَ ] (ع ص ) رثایة. زن گریه کننده بر مرده . (منتهی الارب ). نَوّاحه . (اقرب الموارد). زن نوحه گر. (یادداشت مرحوم دهخدا). زن که با خواندن اشعار حزن انگیز و مرثیه در مجالس ختم مردگان مردم را بگریاند. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
رابوعا
لغتنامه دهخدا
رابوعا. (ع اِ) چهارگفتار، کتابی که چهار رابوع داشته باشد. (قفطی ). || مجموعه ٔ چهار قطعه که سه قطعه حزن انگیز و یکی خنده آور باشد. || یک نمایش وهمی مضحک که بشرکت شعرای قدیمی یونان برگزار میشد. || (اِخ ) مجموع چهار مباحثه و سئوال و جواب افلاطون .