کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
حزم ابیض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
حزم ابیض
لغتنامه دهخدا
حزم ابیض . [ ح َ م ِ اَ ی َ ] (اِخ ) از بلاد الضاب است . (معجم البلدان ). رجوع به حزم الضباب شود.
-
واژههای مشابه
-
ابن حزم
لغتنامه دهخدا
ابن حزم . [ اِ ن ُ ح َ ] (اِخ ) ابوالولید محمدبن یحیی . از شعرای اندلس ، عمزاده ٔ ابن حزم ابومحمد. تاریخ ولادت و وفات او معلوم نیست .
-
ابن حزم
لغتنامه دهخدا
ابن حزم . [ اِ ن ُ ح َ ] (اِخ ) ابومحمد علی بن احمدبن سعیدبن حزم اموی اندلسی . اصل او از فارس است . جد اعلای او از موالی یزیدبن ابی سفیان برادر معاویه بود و از اینرو او را اموی گفتندی . پدرش احمدبن سعید وزیر ابومنصور از سلاطین عامری بود و پس از ابومن...
-
حزم الانعمین
لغتنامه دهخدا
حزم الانعمین . [ ح َ م ُل ْ اَ ع َ م َ ] (اِخ ) نام جائیست که در شعر ابومنصور بروایت مراربن سعید آمده است . (معجم البلدان ).
-
حزم خزازی
لغتنامه دهخدا
حزم خزازی . [ ح َ م ُ خ َزْ زا ] (اِخ )نام جائیست که درشعر ابن رقاع بنقل ازهری آمده است . (معجم البلدان ).
-
حزم سعیف
لغتنامه دهخدا
حزم سعیف . [ ح َ م ُ س َ ] (اِخ ) نام موضعی است . (مراصد الاطلاع ). و ظاهراً تصحیف «شعبعب » باشد. رجوع به حزم شعبعب شود.
-
حزم شرج
لغتنامه دهخدا
حزم شرج . [ ح َ م َ ش َ ] (اِخ ) یاقوت از اصمعی نقل کند که حزم شرج در دیار ابی بکربن کلاب است . (معجم البلدان ).
-
حزم شعبعب
لغتنامه دهخدا
حزم شعبعب . [ ح َ م ُ ] (اِخ ) نام جائی است که در شعر آمده است : تبصّر خلیلی هل تری من ظعائن سوا لک نقباً بین حزمی شعبعب فریقان منهم جازع بطن نخله و آخر منهم قاطع حد کبکب . امروءالقیس (از معجم البلدان ).و در مراصدالاطلاع حزم سعیف آمده است .
-
حزم عصیان
لغتنامه دهخدا
حزم عصیان . [ ح َ م ُ ] (اِخ ) موضعی است نزدیک حزم النمیرة از بلاد ضباب . (معجم البلدان ).
-
حزم عنیزة
لغتنامه دهخدا
حزم عنیزة. [ ح َ م ُ ع ُ ن َ زَ ] (اِخ ) نام موضعی است . شاعر گوید : لیالی ترعی الحزم حزم عنیزةالی الصلب یندی روضه فهو بارح .(معجم البلدان ).
-
حزم فیدة
لغتنامه دهخدا
حزم فیدة. [ ح َ م ُ ف َ دَ ] (اِخ ) کثیر گوید : حزیت لی بحزم فیدة تحدی کالیهودی من نطاة الرقال .(معجم البلدان ).
-
حزم واهب
لغتنامه دهخدا
حزم واهب . [ ح َ م ُ هَِ ] (اِخ ) نام موضعی . ابی خازم گوید : کانّها بعد عهد العاهدین بهابین الذنوب و حزمی واهب صحف .(معجم البلدان ).
-
حزم الرقاشی
لغتنامه دهخدا
حزم الرقاشی . [ ح َ م ُرْ رَ ] (اِخ ) نام جائیست و در شعر آمده است . (معجم البلدان ).
-
حزم و احتیاط
لغتنامه دهخدا
حزم و احتیاط. [ ح َ م ُ اِ ] (ترکیب عطفی ) حزم . احتیاط. رجوع به این دو کلمه و رجوع به مجموعه ٔ مترادفات ص 122 شود.